مهدی موعود یا مهدی موهوم؟

نگاهی است انتقادی به مفهوم مهدویت و وجود امام زمان در مذهب تشیع و بیان تفاوت‌های آن با موعودِ اهل سنت. نویسنده اعتقاد به وجود مهدی را عمود خیمة خرافتِ شیعه می‌داند و با اشاره به آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم و ائمه شیعه، جعلی ‌بودن وجود وی را ثابت می کند. او بحث را با تردید در فرضیه امام زمانِ شیعه و تفاوت بزرگ آن با موعود به معنی حقیقی آغاز می‌کند. در ادامه، شباهت‌های متعدد امام زمان را با موعود یهودیان یادآور شده و چگونی ورود باور به وجود مهدی را از اعتقادات یهودیت به تشیع شرح می‌دهد. وی با ارائه دلایل پیاپی، بر اعتقاد امامیه در باره امام زمان خط بطلان می‌کشد و در فصل پایانی به این موضوع می‌پردازد که چرا روحانیت امامیه این دروغ خطرناک را ساخته و چنین امری را بر شیعیان تحمیل کرده‌اند.

اسم الكتاب: المهدي الموعود أم المهدي الموهوم؟


تأليف: عبد الرحيم ملا زادة البلوشي


الناشر: موقع عقيدة


نبذة مختصرة: المهدي الموعود أم المهدي الموهوم؟

 


مهدی موعود یا مهدی موهوم؟

نگاهى به عمود خيمه‌ی خرافات روحانيت شيعه وبررسی پاسخ هاى آقاى منتظرى به پرسش هاى آقاى دكتر مسعود اميد در مورد امام زمان

 


تأليف
دكتر عبدالرحيم ملازاده

 

 

 

 

    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
فهرست

 

مقدمه    3
ترديد در فرضيه‌ی امام زمان وتفاوت بزرگ آن با مهدى موعود    4
مسيح منتظر وموعود يهوديان!    8
محاكمه وقصاص همه‌ی ملت ها بخاطر يهود واستعباد آنها    10
روش حكومت مسيح مزعوم يهود    11
امام زمان وتشابه آن با مسيح مزعوم يهود    11
امام زمان خدارا با زبان عبرى مي‌خواند!    12
قيام قائم وجمع نمودن شيعيان از همه جا !!    12
امام زمان وشكنجه‌ی مردگان وتخريب مسجدالرسول!    13
امام زمان وقتل اعراب مخصوصا قتل قريش    14
امام زمان وكشتن دو سوم بشر!    14
امام زمان مزعوم وتخريب خانه‌ی كعبه ومسجد الحرام ومسجد النبى    15
امام زمان ودعوت به كتابى نو ودينى نو وحمكى جديد    15
قيام امام زمان با تابوت يهود!    16
چشمه هاى شير وآب خيالى براى امام زمان خيالى وسنگ موسى!    16
امام زمان وحكم آل داود    17
تفاوت عميق بين مهدى موعود وامام زمان ساختگى    17
تشابهات رفتار وكردارمسيح مزعوم يهود وامام زمان اماميه    21
رد بر مسيح دجال يهود    23
رد بر باوراماميه در مورد امام زمان    24
أولا: عدم ثبوت ولادت ايين امام زمان    24
دوم: بيهودگى غيبت اين مهدى مزعوم    29
سوم: هيچ منفعتى از وراء اين موهوم صورت نگرفته است    31
چهارم: چرا روحانيت اماميه اين دروغ خطرناك را ساخته وولادت اين معدوم را جعل كردند؟    33
 

ﭑ       ﭒ  ﭓ  ﭔ
مقدمه
از آنجائيكه نقد مبادى روحانيت در واقع نقد تمام خرافاتى است كه به نام دين مبين اسلام درجامعه‌ی ما وجود دارد، ونقد وزدودن آن نه اينكه پاسخى مثبت به در خواست آقاى اميد مي‌باشد بلكه خدمتى شايان به دين وروشنگرى مهمى در ميان متدينين هم هست ، لذا اينجانب مي‌خواهم به ريشه‌ی تاريخى يكى از اين پاسخ ها ميروم كه در واقع عمود خيمه‌ی خرافات بوده و بررسى علمى وقرآنى آن در واقع همه‌ی خيمه‌ی خرافات را برچيده وپرده داران اين افسانه هارا نيز از سلاحى خلع يد ميكند كه به نام آن بر آراء مردم وبر جامعه حكومت كرده ودمار از روزگار مردم در آورده اند، ولهذا بى مناسبت نيست كه اين پاسخ ها با ميزان علمى بحث و بررسى اسناد تاريخى وعقيدتى كه در ميان مسلمين رايج بوده سنجيده شود تا حقيت داشتن ويا توطئه بودن وويرانگرى آن روشن شود، كه از قديم اين دستور طلايى براى قبول خبر  رايج بوده است كه "اذا كنت مدعيا فالدليل واذا كنت ناقلا فالصحة" =كه اگر مدعى چيزى هستى دليلت را نشان بده واگر ناقل آن هستى صحت سند ودرستى روايتت را ثابت كن،
 وپر واضح است كه هر مسلمانى بايد معتقدات دينى خود را از كتاب آسمانى خود قرآن كه تنها حجت الهى برزمين است أخذ نمايد چون هدايت الهى منحصر به قرآن است ، ولهذا خداوند قرآن را هادى وراهنماى مسلمين قرار داده است، وميفرمايد: " قل إن هدى الله هو الهدى"  :يعنى هدايت فقط هدايت خداوند است  وخود حضرت پيامبر نيز از آن پيروى ميكرده است ،" ان اتبع إلا ما يوحى إلي..." ."قل انما اتبع ما يوحى إلي من ربي" واز آنجا كه بعد از انبياء كسى بر مردم حجت نيست، در قرآن هيچ خبرى از امام زمان نيست مگر بزور تحريف آيات وتأويل آن بروش باطنيه كه در واقع جنگ با قرآن است ، واما آنچه در اخبار آحاد راجع به مهدى موعود آمده است هيچ ارتباطى با امام زمان مزعوم روحانيت شيعه كه آنرا آلت دست خود جهت تضليل مقلدانش قرار داده است ندارد، بلكه راجع به مصلحى  است كه از ذريه‌ی حضرت رسول خواهد بود، كه به دين رسول اكرم عمل خواهد كرد نه اينكه دين تازه بياورد آنچنانكه كتب اماميه مدعى آنست كه مفصلا خواهد آمد،
ترديد در فرضيه‌ی امام زمان وتفاوت بزرگ آن با مهدى موعود
آقاى منتظرى مي‌گويد كه :"اصل وجود امام زمان مورد ترديد نبوده تا بخواهيم از راه نواب چهارگانه آن را اثبات نمائيم، علاوه براينكه بوسيله‌ی براهينى كه دلالت ميكند برلزوم امامت عامه  در همه اعصار وزمانها به اثبات ميرسد بوسيله‌ی اخبار متواتره كه از پيامبر اكرم وائمه‌ی معصومين  عليهم السلام نقل شده واز طريق فريقين روايت شده است وبه اثبات ميرسد، وبيش از سه هزار حديث  از طرق شيعه وسنى در باره‌ی آنحضرت در دسترس است به گونه اى كه اجمالا در حد تواتر است وموجب قطع ويقين مى باشد، شما ميتوانيد در اين زمينه به صحيح مسلم وسند احمد بن حنبل وجامع الوصول وكنزالعمان  وسنن ابن ماجه از كتب اهل سنت وغيبت نعمانى، غيبى شيخ طوسى، كمال الدين صدوق وبحار مجلسى از كتب شيعه مراجعه فرماييد.."
من نميدانم كه اين سخن ها را آقاى منتظرى از سر تقيه و تلبيس وتدليس گفته است؟  ويا واقعا از آراء وانديشه‌ی ديگران بى خبر است؟ اما در مورد ترديد بر امام زمان همين كافى است كه در هيچ مذهبى اصولا پذيرفته نيست وآنرا خرافه اى مضحك بيش نميدانند كه  مخصوص اماميه است و همگى متفقند كه دست مكر تقيه پيشگان آنرا ساخته وپرداخته است، ليكن از آنجائيكه  الآن اين نظام بقول بانيش نظام وكشور امام زمان است بايد اين آراء را جدى گرفت، وقياس چنين شخصيت موهومى با احاديث مهدى مكرى بيش نيست، وحتى احاديث مهدى را نيز كم نيستند كسانى كه نپذيرفته وآنهارا رد نموده اند، از آنجمله مفتى سابق ورئيس محاكم شرعى قطر شيخ عبدالله بن زيد آل محمود تأليفى دارد به نام "لا مهدي ينتظر بعد النبي خير البشر" =بعد از پيامبر خيرالبشر نبايد به انتظار مهدى نشست، كه در آن ميگويد سبب نشأت خرافه‌ی مهدى موهوم شيعيان هستند كه درهرزمان ومكانى بلبله هايى ايجاد ميكنند وعوام را ميفريبند، واين بر خلاف ادعاء منتظرى است  كه ميگويد احاديث امام زمان در صحيح مسلم و بين فريقين  متفق عليه است، يعنى حتى در ميان اهل سنت نيز متفق عليه نيست تا چه برسد بين فريقين، بگذريم از اينكه مهدى موعود اصولا غير از امام زمان مورد بحث وسؤال وجواب است،  وشيخ عبدالله در كتاب مذكور ميگويد بعضى از اخبار ميگويد كه مهدى همان منصور دوانيقى است كه گويا بنى عباس در جعل ووضع اينگونه احاديث دست داشته اند، وبرنامه هاى سياسى آنها تقاضاى چنين دروغهايى را روشن ميكند.    
اما دانشمندانى كه احاديث مهدى –بگذريم از روايات امام زمان كه يكى از  بزرگترين وخطرناكترين دروغها درتاريخ اسلام است- رابطور كلى كذب وجعل دانسته اند كم نيستند، مثل دانشمند شهيرومعاصر پاكستانى مولانا ابوالأعلى مودودى ومورخ شهير اسلام وبنيان گذار علم فلسفه‌ی تاريخ عبدالرحمن ابن خلدون وعلامه ابن القيم شاگرد بزرگ شيخ الاسلام ابن تيمية وامام شاطبى از ائمه‌ی بزرگ مالكيه وصاحب كتاب  الموافقات در اصول فقه كه يكى از وصاياى امام محمد عبده خواندن اين كتاب است، وفريد وجدى در دائرة المعارف الاسلامية ص 8 وامام دار قطنى وامام ذهبى وعلامه محمد رشيد رضا وبسيارى ديگر...   
آيا با اين همه هر دو ادعاء آقاى منتظرى بيدليل وواهى نيست؟ يكى اتقاق بين فريقين در اينمورد وديگرى يكى دانستن دو موضوع متفاوت يعنى مهدى وفرضيه‌ی ساختگى امام زمان ؟
 آيا اين را واقعا از بى خبرى او دانست يا اينكه بحساب دنيا وخمس وسهم امامى كه مقلدان غافل را بدان فريفته ودين ودنيايشان را ويران كرده اند، كه اگر اين فرضيه‌ی ساخته وپرداخته‌ی روحانيت مكار بهم ريخته شود ديگر برايشان نه  بهانه اى براى حكومت امام زمانى وولايت فقيهى خواهد ماند،  ونه بهانه اى براى استحمار واستغفال دين باوران ساده‌ی مقلد خود كه باور كرده اند واقعا على آباد هم شهرى است وامام زمان هم شخصيتى حقيقى!!
كتاب صحيح مسلم را كه آقاى منتظرى بدان حواله داده است براى بررسى دليل ايشان مراجعه نمودم نه اينكه مدعاى ايشان در آنجا نيست بلكه حتى يك حديث هم در مورد مهدى- كه بازهم بگويم غير از امام زمان- هم در آنجا نيامده است وحقيقتا انسان در تعجب ميماند كه واقعا اين از بى خبرى بزرگترين مرجع شيعيان است يا از تدليس وتلبيس ايشان ، آرى صحيح مسلم مخصوصا در ج 9 –بشرح امام نووى-كه علامت هاى قبل از قيامت را ذكر نموده واز فتنه هاى داخلى اين امت وفتنه‌ی ياجوج وماجوج وفتح قسطنطينيه وخروج دجال ونزول عيسى بن مريم رواياتى آورده است ليكن چنين امامى اشاره هم نكرده است آيا واقعا اين نقل روايت و احاله دادن  به دروغ روشن چرا؟ اگرچه همچنانكه از كتب اماميه هويداست صفات  اين امام زمان با دجال يهود شباهت هاى فراوان دارد كه در اين مقاله مفصل ا مقارنه‌ی اعمال آندو خواهد آمد،
واما فرق بزرگ بين مهدى كه در بعضى از مصادر درجه‌ی دوم اهل سنت آمده با امام زمان اماميه كه ريشه در تلمود يهود دارد چنان واضح است كه علماء ومحققان مسلمان از قديم اينرا روشن نموده اند ،
 ليكن اين موضوع چون از اصول باورهاى اماميه گشته شايد براى بعضى از هموطنان حق جوى ما اين امر پوشيده باشد لذا سعى اينجانب در اينست كه كه انگشت روى اين موضوع گذاشته وتاحد توانايى خودم آنرا روشن نمايم تا كسانى كه بخواهند خودرا از سرداب جهل وفريب نجات ندهند حجت تمام شده وروشن شوند،
 بد نيست بدانيم همانطور كه توطئه‌ی امامت ووصايت اولين بار درتاريخ اسلام از طرف عبدالله بن سبأ يهودى به ظاهر مسلمان مطرح شد انديشه‌ی امام زمان نيز آرام آرام ساخته وپرداخته  شده كه بازهم دنباله‌ی همان توطئه جهت تخريب انديشه‌ی اسلامى واز بين بردن قدرت وسلطه‌ی اسلام  بوده است ، پس اجازه بدهيد كه اجمالا نگاهى به عقيده‌ی مسيح منتظر-موعود-يهوديان نموده وسپس بعد از روشن شدن آن مقارنه اى علمى وتاريخى بين آن ومنتظر اماميه نماييم تا ببيننيم كه آيا واقعا سه هزار روايت مورد اشاره‌ی آقاى منتظرى مثل سه هزار كلاغ است كه با يك كلوخ ميرمد يا نه؟ واز آنجائيكه تشابه شديدى بين دو طر تفكر وباور موجود بين اماميه ويهود در مورد امام زمان ومسيح منتظر وجود دارد ناچارم كه ابتدا به بررسى عقيده‌ی مسيح منتظر يهود بپردازم تا روشن شود كه باور امام زمان از كجا ريشه گرفته است وتا چه حد اعمال او عينا  به مسيح يهوديان  مشابهت دارد
 مسيح منتظر وموعود يهوديان!
يهوديان منتظر مردى از آل دادود  هستند كه بيايد وبردنيا حكومت كرده  وعزت وعظمت از دست رفته را بدانها باز گرداند،  وبدين سبب بود كه به حضرت مسيح عليه السلام اگرچه از نسل حضرت داود بود ايمان نياوردند، وبنا به ادعاء آنها اين مسيح موعود همچنانكه تلمود آنها مدعى است :
•    همه‌ی ملل جهان را زير سلطه ودر خدمت يهود در آورده وهمه‌ی  كشورها مطيع آنها خواهند بود  
•    واينكه يهوديان همچنان در جنگهايى سخت با بقيه‌ی ملت ها خواهند بود تا مسيح حقيقى آنها قيام كند
•    وبراين پندار هستند  كه اين مسيح مزعوم بعد از قيام خودش آنهارا دربيت المقدس جمع كرده وبرايشان دولتى تشكيل داده ودنيارا از غير از آنها خالى نموده وتا مدتى طولانى مرگ بسراغشان نمي‌آيد  
اما صفات اين مسيح –دجال- وروش حكومت او واينكه در عهد او چه كارهايى صورت ميگيرد أسفار يهود به روشى نا منظم از آن سخن مي‌گويد
•    يهوديان پراكنده را جمع ميكند
يهوديان تا امروز بر اين باور هستند كه كه وقتيكه مسيح موعودشان قيام ميكند همه‌ی يهوديان متفرق در دنيارا گرد آورده واز آنها ارتش بزرگى تشكيل داده ومكان اجتماع آنها كوههاى اورشليم در بيت المقدس خواهد بود!  واين تجمع حتى شامل مردگان شده واز قبرها بيرون آمده تا به ارتش مزعوم يهود به رهبرى مسيح مزعوم بپيوندند، ودر سفر حزقيال اين پندار با تفصيل بيشترى آمده است  .
•    شكنجه‌ی مردگان
به همه‌ی اين مزاعم اكتفا ننموده بلكه جثه هاى گناهكاران از غير بنى اسرائيل را در آورده تا تماشاگر عذاب وشكنجه‌ی آنها گردند    
•    محاكمه وقصاص همه‌ی ملت ها بخاطر يهود واستعباد آنها
بنا براين اسطوره هاى ساختگى  كه دليل بر آرزوهاى بافندگان آنها ميباشد  اين مسيح مزعوم بعد از گرد آورى يهود شروع به گرد آورى بقيه‌ی مللى مينمايد كه بنا بزعم آنها ستمى بر يهود روا داشته اند تا همه‌ی آنهارا محاكمه وقصاص نمايد     
•    كشتن دوسوم جهان
واما نتيجه‌ی اين محاكمه را سفر زكريا  توضيح داده است كه مسيح مزعوم يهود در آن روز دو سوم جهان را ميكشد وتلمود  نيز با تأييد اين امر اضافه ميكند كه يهوديان هفت سال تمام اسلحه هايى را كه غنيمت گرفته اند ميسوزانند، ودر آنوقت است كه يهوديان برجهان مسلط شده وبقيه‌ی ملت ها بردگان أنها گشته وگوسفندان آنهارا ميچرانند   

 

 


•    ازدياد خيرات وانعام در عهد مسيح مزعوم يهود
در عهد اين  مسيح مزعوم بنا بزعم آنها از كوهها جويهاى شير وعسل واز زمين خميرتازه ولباس پشمى بيرون ميآيد   
•    روش حكومت مسيح مزعوم يهود
روش وسياست حكومت او چنين است كه درميان مردم بر اساس دليل وبينه حكم نميكند بلكه برخلاف همه بشر وحتى انبياء براساس الهام ومعرفت الهى! محاكمه ميكند  
امام زمان وتشابه آن با مسيح مزعوم يهود
از بارزترين باورهاى اماميه كه محور مذهبشان بر آنست ودر اعمال روزمره‌ی زندگيشان حتى از خداوند هم بيشتر مورد استعانت و توجهشان قرار ميگيرد امام زمانى ها اورا مثل خداوند ولايت تكوينى-به قول خمينى- داده وهمه جا حاضر وناظر ميدانند، ونظام كشور ما بنا به گفته‌ی آقاى خمينى بنام امام زمان درست شده است، آيا وقت آن نرسيده است  كه پيروان اين افسانه ها بخود آمده واز اين واقعيت هاى سياسى روزمره تلخ اين نظام خرافى وامام زمانى كه نتيجه‌ی اين معتقدات وباورهاست عبرت بگيرند وخودرا از دام اين رندان دين فروش رها سازند،
  آرى اين امام زمانى كه اماميه مدعى آن بوده و آقاى منتظرى آنرا بنادرست از متواترات بين فريقين مي‌داند از پرفتنه ترين أكاذيب تاريخ اسلامى است ومعدومى است كه اصلا وجود خارجى نداشته وندارد ونخواهد داشت، وامام حسن عسكرى رضي الله عنه كه اين مزعزم را بدو نسبت ميدهند به شهادت تاريخ اصلا فرزندى نداشته  وبدين علت بعد از وفاتش ميراثش رابين مادر وبرادرش جعفر تقسيم كرده اند، كه ذكر اين مطلب مفصلا خواهد آمد،
اين افسانه‌ی ساختگى همراه با ديگر افسانه هاى ضد قرآنى ديگر  كه هيچ عقل سالم آنهارا نميپذيردمثل حمل وتولد يك شبه‌ی او ودخول در چاه سرداب در بيش از 1200 سال تا كنون وافسانه هايى كه كخصوصا بعد از ظهور او روى خواهد داد همگى نشان  از آرزوها وكينه هاى بافندگان آن دارد، وبزعم آنها او از ذريه امام حسين رضي الله عنه ميباشد كه صفت دائم او قتل وكشتار ميباشد وطوسى چند روايت در اين مورد آورده است  
امام زمان خدارا با زبان عبرى ميخواند!
به پندار اماميه وقتي كه اين امام موهوم قيام ميكند خدارا با عبرى خوانده ودعايش مستجاب ميگردد وخداوند همه‌ی اصحابش را از همه جا برايش جمع ميكند، نعمانى مدعى است كه : وقتيكه كه امام زمان اذان ميگويد خدارا با عبرى خوانده و313 اصحاب  او جمع ميشوند ...وبعضى از آنها در شب به رختخواب خود رفته ودر صبح خودرا در مكه ميبينند!!   
قيام قائم وجمع نمودن شيعيان از همه جا !!
در بحار مجلسى كه دائرة المعارف خرافات ميباشد آمده كه : "والله لوقد قام قائمنا يجمع الله اليه شيعتنا من جميع البلدان"  بخدا قسم وقتى كه قائم ما قيام كند خداوند شيعيانش را از همه‌ی شهرها برايش جمع مينمايد واين اجتماع مخصوص زندگان نيست بلكه مردگان نيزبنا به ادعاء حر عاملى واحسائى  به نداء او لبيك خواهند گفت، وحتى ملاباقر مجلسى مكان اين اجتماع را نيز كوفه تعيين ميكند!  
امام زمان وشكنجه‌ی مردگان وتخريب مسجدالرسول!
بنا به پندار كسانى كه اين افسانه هاى پر خطررا بافته اند اولين كارى كه اين امام ساختگى انجام ميدهد اخراج اجساد دو يار وخليفه‌ی رسول خدا  صيعنى ابوبكر وعمر –رض- از قبرهايشان بوده كه بعد از شكنجه آنهارا ميسوزاند وحتى مسجد را نيز خراب ميكند -چه كينه اى بالاتر از اين –ونعمت الله جزائرى به اين آرزوى افسانه اى مجلسى وروحانيت پيروان او اكتفا ننموده بلكه در ضرورت حكم لعن شيخين-رضي الله عنهما-مدعى است كه : مولانا امام زمان بعد از اينكه آندورا از قبرهايشان بيرون نموده از همه‌ی ستم هايى كه كه در دنيا قبل وبعد از آندو رخ داده است از آن دو نفر انتقام ميگيرد،! از قتل هابيل وقابيل گرفته تا گناه برادران يوسف كه اورا به چاه انداختند و ظلم نمرود كه ابراهيم –ع- را به آتش انداخت وحتى از گناه آتش پرستان نيز از آندو انتقام ميگيرد، وسپس انواع ديگرى از شكنجه هارا سرد ميكند !! وحتى به اين هم اكتفا ننموده وبه همسر متوفای رسول خدا ص يعنى ام المؤمنين عايشه را شلاق ميزند!!  خدايا اين چه كينه هايى است بنان دين اسلام واهل بيت نبوت!


امام زمان وقتل اعراب مخصوصا قتل قريش
اين امام ساختگى كه گوياى كينه‌ی روحانيت جاعلان آنست به خاطر دين وعقيده نميجنگد بلكه به خاطر تعصب وفرقه گرايى ونژاد ميجنگد، ولذا مجلسى از ابوعبدالله جعل ميكند كه:" وقتى قائم خروج ميكند بين او عرب وقريش جز شمشير نخواهد بود"  تا حدى ظلم وستم ميكند كه براى تبرير وتوجيه اين ستمها از ابوجعفر جعل كرده اند كه كه گفته است : بسيارى از مردم ميگويند كه اين از آل محمد نيست والا رحم ميكرد ودوباره حتى اموات نيز بنا به گفته‌ی مفيد از شكنجه اين منتقم كينه توز اماميه رها نميشوند كه پانصد تا پانصدتا يكجا گردن ميزند،
جالب اينجاست كه حتى تعداد كشته هاى او نيز با كشته هاى مسيح مزعوم يهود برابر ميباشد  
امام زمان وكشتن دو سوم بشر!
احسائى از ابوعبدالله جعل ميكند كه ميگويد: اين كار به اتمام نميرسد مگر اينكه دوسوم مردم كشته شوند! واز او سؤال ميشود كه بعد از رفتن دوسوم جهان چه ميماند؟ ميگويد كه آيا از اينكه شما يك سوم بقيه باشيد خشنود نميشويد!؟  واين بافته‌ی روحانيت چنان بافته شده است كه كه بيانگر اعمال دولت هاى روحانيت اماميه باشد وچنان قسى القلب وبيرحم  است كه حتى مجروحان را كشته واز كسى توبه هم نميپذيرد -يعنى برخلاف صريح نص قرآن وسنت پيامبر- وحتى به ابوجعفر نسبت ميدهند كه ميگويد: پيامبر در ميان امتش با نرمى رفتار كرده است وبا مردم به خوبى وآرامش رفتار نموده است اما قائم با قتل وكشتار عمل ميكند ودر كتابى كه با او ميباشد آمده: كه از كسى توبه نپذيرد وكشتار كند وواى بركسى كه با مخالفت نمايد  
امام زمان مزعوم وتخريب خانه‌ی كعبه ومسجد الحرام ومسجد النبى   
اين معدوم ساختگى كه روحانيت اماميه جهت رسيدن به قدرت آنرا بافته است به اين هم اكتفا ننموده بلكه همه‌ی مساجد روى زمين را ويران كرده واز خانه‌ی كعبه ومسجد نبوى آغاز ميكند بدين بهانه كه آنهارا به همان اساس اوليه باز گرداند،  واز زبان ابوجعفر جعل ميكند كه: وقتى قائم قيام ميكند به كوفه رفته ودر آنجا چهار مسجد را ويران ميكند وهيچ مسجدى را كه در روى زمين شرف وعزتى داشته باشد رها ننموده وويران ميكند    
امام زمان ودعوت به كتابى نو ودينى نو وحمكى جديد
نوشته ها وتصريحاتى كه در كتب اماميه در مورد اين افسانه‌ی ساختگى وجود دارد دليل بر انسلاخ اين امام ساختگى از اسلام ميباشد چون با دين تازه اى خواهد آمد وكتاب ديگرى غير از قرآن خواهد آورد كه شايد اين خود آرزوى ديرينه‌ی بافندگان اين جعليات ميباشد تا شايد بتوانند مردم را فريفته و اسلام را بنام اسلام و آل بيت ويران كنند، نعمانى از ابو جعفر جعل ميكند كه: "قائم قيام ميكند به دستورى نو وكتابى جديد وحكمى جديد كه بر اعراب بسى سختگير است وبا آنها جز شمشير نميشناسد وتوبه نميپذيرد..."  وطوسى با تأييد اين مطلب از ابوعبدالله جعل ميكند كه : "قائم به امرى غير از آنچه بوده است قيام ميكند"  
قيام امام زمان با تابوت يهود!
براى اينكه بدانيم كه انديشه‌ی امام زمان واز قبل كل طر تفكر امامت منصوصه كه اماميه مدعى آن هستند زابن سبأ يهودى ويهوديان براى محو قدرت اسلام آنرا ساخته وپرداخته اند تا چه حد حتى در جزئيات منشأ يهودى دارد  اينست كه امام ساختگى كه خدارا با عبرى ميخواند الان مدعيند كه حتى شهرهارا هم با تابوت يهود فتح ميكند، وميدانيم كه تابوت در ميان يهوديان جايگاه مقدسى دارد وبر اين باورند كه اگر در جنگهايشان تابوت را حمل كنند شكست نخواهند خورد واحسائى در روايتى طولانى كيفيت اين فتوحات را با تابوت شرح ميدهد كه واقعا مضحك است   
چشمه هاى شير وآب خيالى براى امام زمان خيالى وسنگ موسى!
اين موضوع نيز حدود تأثير از دجال مسيح را بر انديشه‌ی امام زمان ميرساند كه حتى حرف به حرف همان موضوعات مسيح مزعوم يهود تكرار ميشود، آرى كتب روحانيت اماميه نقل ميكند كه وقت خروج قائم مزعوم در كوفه دو چشمه از آب وشير برايش جارى ميگردد وسنگ موسى را كه دوازده چشمه از آن با معجزه‌ی الهى به نص قرآن جارى شده همراه داشته وهر وقت كه آب وغذا بخواهد آن سنگ را نصب ميكند ومجلسى پرده دار اين خرافات با آب وتاب اين خبر را نقل ميكند    

امام زمان وحكم آل داود
وقتى اين موهوم جعلى بنا به زعم باورمندانش قيام ميكند به قرآن حكم ننموده بلكه به حكم آل داود امر ميكند وكلينى از ابوعبدالله جعل ميكند كه: دنيا تمام نميشود تا اينكه مردى از من با حكم آل داود حكومت كند و از دليل وبينه نميپرسد.." وصفار اضافه ميكند كه با حكومت داود وسليمان حكم ميكند واز دليل وبينه نميپرسد  ، آيا كسى ميتواند بپرسد كه فرق اين موهوم با خلخالى چيست؟! يا اينكه اين گرگ زاده از آن گرگ ميباشد.
تفاوت عميق بين مهدى موعود وامام زمان ساختگى
همچنانكه سابقا در صدر اين نوشته اشاره كردم در ميان مسلمين مشهور است كه مردى مصلح از اهل بيت نبوت بنام مهدى ظهور خواهد كرد كه مهمترين ويژگى او طبق احاديث درست وصحيح عبارتست از اينكه : اسمش با اسم پيامبر واسم پدرش با اسم پدر پيامبر  صيكى بوده ودين وكتاب جديدى نياورده بلكه به سنت پيامبر عمل خواهد كرد بلكه به همه‌ی سنت ها عمل كرده وبدعت هارا محو خواهد نمود ودر آخر زمان دين اسلام را بپاداشته وزمين را كه پر از جور و ظلم گشته پر از عدل وداد خواهد نمود وصليب را شكسته وخنزير را به قتل خواهد رساند كه كنايه از شكست مسيحيت ميباشد،  
كه اگر مجموعه‌ی جعليات روحانيت اماميه را در باره‌ی امام زمان با آنچه كه در احاديث صحيحه در باره‌ی مهدى در آخر زمان آمده است مقايسه كنيم تفاوت هاى بسيار فاحشى را مشاهده ميكنيم كه مبين اين مطلب است كه چگونه دشمنان اسلام وسبأيه وباطنيه هر موضوعى از موضوعات اسلامى را كه اصل واصول درستى داشته تحريف نموده ولباس هاى متعدد از جمله لباس تشيع اهل بيت پوشانده اند تا مقبول عام افتد، وعلماء محقق از قديم الايام تا به امروز به اين تفاوت ها آگاهى داشته وبه صراحت روشن نموده اند كه امام زمان ساختگى هيچ ارتباطى با مهدى مورد اشاره در احاديث وروايات صحيح را ندارد،لهذا امام ابن القيم اورا از فرزندان امام حسن –رضي الله عنه- دانسته ودر تعليل اين موضوع ميگويد كه در اين نيز سرى وجود دارد، وآن اينكه امام حسن خلافت را به خاطر خداوند ترك نمود ولهذا خداوند مهدى را در ذريه‌ی او گذاشت ، واين سنت الهى است كه اگر انسان چيزى را به خاطر او ترك كند خداوند به او وذريه‌ی او بهتر از آنرا نصيب مينمايد.  
وامام ابن كثير نيز بعد از اينكه مهدى را يكى از خلفاء راشدين آينده دانسته ميگويد او امام زمان مزعوم شيعيان نيست كه از چاه سامرا انتظار اورا ميكشند، كه آن نه حقيقتى دارد ونه اثرى ونه كسى اورا ديده است، وادامه ميدهد كه مهدى از مشرق ظهور ميكند نه از چاه سرداب در سامرا چنانكه جاهلان ميپندارند كه اين يك نوع هذيان وشيطان پرستى بزرگى ميباشد  چون نه دليلى دارد ونه برهانى  از كتاب وسنت صحيحه ونه مدركى از عقل ودانش در اين مورد وجود دارد.
امام سفارينى ميگويد كه اين زعم وپندار كه امام زمان نامش محمد بن حسن عسكرى ميباشد هذيانى بيش نيست.  
وشيخ خالد محمد على الحاج بعد از اينكه احاديث صحيح دال بر خروج مهدى را در آخر زمان نقل ميكند ميگويد: صفات اين مهدى برخلاف مهدى مزعوم شيعه ميباشد چون نام پدرش با نام پدر پيامبر يكى نيست، بگذريم از اينكه در تاريخ موثق براى امام حسن عسكرى فرزندى وجود ندارد،وهيچ صحت ندارد مختصر اينكه ادعاء شيعيان هيچ سندى نداشته وهيچ عالم معتبرى از آن سخن نگفته است،اما اگر عقل از ميدان بدر رود همه چيز ممكن ميگردد!!
دكتر شيخ عبدالمحسن العبَاد رئيس اسبق دانشگاه اسلامى مدينه منوره ميگويد: احاديث مهدى فراوان است وبعضى ها تاحد تواتر آن رفته اند... ليكن بطور قطع اين حقيقت ثابت هيچ ارتباطى با عقيده‌ی شيعيان ندارد، چون شيعيان منتظر خروج مهدى اى هستند كه نامش محمد بن حسن عسكرى از نسل حسين رضي الله عنه ميباشد كه اين اصلا حقيقت نداشته وموهوم است همچنانكه در حقيقت امامت كسانى كه ادعاء امامت آنها ميكنند نيز حقيقت نداشته جز امام على بن ابيطالب وفرزندش حسن رضي الله عنهما كه آندو ازمعتقدات آنها مبرا ميباشند،  بد نيست كه الان تفاوت هاى مهم بين مهدى وامام زمان ساختگى را روشن نمائيم:
1)    نام مهدى در كتب سنت وروايات صحيحه محمد بن عبد الله ميباشد اما امام زمان موهوم اماميه نامش محمد بن حسن ميباشد.
2)    مهدى راستين از ذريه‌ی امام حسن رضي الله عنه ميباشد  و اماميه مدعى هستند كهامام زمان مزعوم از نسل حضرت حسين رضي الله عنه ميباشد.
3)    ولادت ومدت عمر مهدى مورد اشاره در كتب سنت مثل بقيه‌ی بشر طبيعى است ،ودر هيچ روايت درستى نيامده كه در اينمورد از ديگران متفاوت است اما امام زمان مزعوم هم مدت حاملگى وهم ولادت او فقط در يك شب صورت گرفته ودردوويا پنج  سالگى بنا باختلاف جعليات در چاه سرداب رفته كه الان بيشتر 1250 سال است كه در آنجاست كه بقول علامه برقعى اگر اين حرف درست است برزندگان واجب است كه اورا از آنجا نجات دهند!!.
4)    مهدى حقيقى مورد اشاره در احاديث براى كمك ونصرت اسلام ومسلمين خواهد آمد ، وبين نژادها تفاوت قائل نميشود اما امام زمان مجعول روحانيت فقط براى كمك آنها خروج كرده واز ديگران وحتى از مردگان انتقام ميگيرد وچنان از اعراب ومخصوصا از قريش كراهت داشته كه در ميان پيروانش از آنها كسى وجود ندارد!! آيا اين امام زمان جزئى از توطئه شعوبيه بر عليه اسلام واعراب نيست؟.
5)    مهدى راستين ياران پيامبر را گرامى داشته وبرايشان دعاء خير نموده وبه خط آنها ميرود وامهات المؤمنين را نيز دوست داشته وبه نيكى ياد ميكند اما امام زمان ساخته‌ی روحانيت اماميه نه اينكه بر ياران رسول بغض ورزيده  بلكه  جثه هاى آنهارا از قبرهايشان بيرون آورده وآتش ميزند وحتى امهات المؤمنين را قصاص نموده وعائشه را حد ميزند!!.
6)    مهدى راستين به سنت جدش عمل نموده تا حديكه به همه‌ی سنن پيامبر عمل نموده وبا بدعت ها مبازه ميكند اما امام زمان ساختگى به دين جديدى دعوت نموده وبه كتاب تازه اى غير از قرآن ميخواند .
7)    مهدى راستين مساجد را آباد ميكند اما امام زمان جعلى مساجد را خراب ميكند واين تخريب از مسجد الحرام وخانه‌ی كعبه ومسجد النبى آغاز ميگردد
8)    مهدى راستين به كتاب خدا وسنت رسول او رفتار ميكند اما امام زمان ساختگى به حكم آل داود-يهود-فرمان ميدهد!.
9)    مهدى راستين از طرف مشرق ظهور ميكند اما امام ساختگى از چاه سرداب سر ميكشد.
10)    مهدى مورد اشاره در احاديث صحيح حقيقتى است ثابت-بنا به ايمان ما به صدق رسول وصدق روايات وارده از او در اينمورد-كه مصلحى است از امت محمد، وخداوند اورا تأييد نموده وموفق ميدارد ودين اسلام كامل است هيچ ربطى به آمدن ونيامدن او ندارد وهنگام آمدن هم چيزى بدين اضافه ويا كم نميكند ، اما امام زمان ساختگى اماميه وهمى بيش نيست كه نتيجه‌ی كينه به اسلام واستحمارمقلدان عوامى است كه از دين جز تقليد كوركورانه چيزى نميفهمند.
تشابهات رفتار وكردارمسيح مزعوم يهود وامام زمان اماميه
محقق وپژوهشگرى كه در رفتار وصفات مسيح مزعوم وامام زمان اماميه انديشه وبررسى مينمايد تشابهات وتوافقات زيادى را در اين دو موهوم مجعول ميبيند كه ثابت ميكند هردو از يك منبع واز يك كينه  سرچشمه گرفته است، وبنا بر آنچه كه سابقا از منابع يهود ومنابع اماميه نقل شد ميتوان نتايج ذيل را با وضوح تمام بدست آورد.
1)    مسيح مزعوم يهود بعد از ظهور خودش بنا به زعم آنها همه‌ی يهوديان را كه در دنيا پراكنده اند در بيت المقدس جمع ميكند،  وامام زمان مزعوم نيز وقتيكه كه زعم اماميه قيام ميكند همه‌ی شيعيان را جمع نموده ومحل اجتماعشان هم كوفه خواهد بود!.
2)    مسيح مزعوم يهود بنا به پندار آنها مرده هارا زنده نموده واز قبرهايشان بپاخاسته وبه ارتش او ملحق ميشوند وامام زمان مزعوم نيز مرده هاى شعيان را زنده نموده تا به ارتش او ملحق شوند!.
3)    مسيح مزعوم يهود بعد از قيام خودش جثه هاى گناهكاران از قبرهايشان بيرون آورده تا يهوديان نظاره گر شكنجه‌ی آنها شوند، وامام زمان مزعوم نيز بنا به زعم جاعلانش جثه هاى ياران رسول را از قبرهايشان در آورده تا شكنجه نمايد!.
4)    مسيح مجعول يهود همه‌ی كسانى را كه بر يهود ظلم وستمى نموده اند محاكمه وقصاص مينمايد،  وامام زمان مجعول نيز همه‌ی كسانى را كه بر شيعيانش ظلم نموده اند محاكمه وقصاص مينمايد.
5)    مسيح مجعول يهود دوسوم بشررا ميكشد وامام زمان مجعول روحانيت اماميه نيز دو سوم بشررا ميكشد.
6)    وقت قيام مسيح مجعول احسام يهوديان تغيير كرده ومثل اعمارشان طولانى ميگردد،  ووقيت قيام قائم مجعول اجسام اماميه نيز تغيير كرده وقدرت هركدام باندازه‌ی چهل نفر گشته ومردم را زير دست وپاى خود له ميكنند!!.
7)    در وقت قيام  مسيح مزعوم خيرات ونعمت هاى زمين فراوان گشته بنا بزعم آنها از كوهها شير وعسل جارى ميگردد ، واز زمين خمير مايه ولباس پشمى بيرون ميآيد! ودر وقت قيام امام زمان مجعول نيز چنين شده ودر كوفه جوى آب وشير جارى ميگردد ،كه شيعيانش از آن ميخورند،
8)    مسيح يهوديان مجعول وموهومى است كه وجود نداشته ونخواهد داشت وامام زمان اماميه نيز موهومى است كه حقيقت نداشته وهردو آنها از جعليات روحانيت دو ملت است  كه براى استحمار اتباع خويش ساخته اند،ليكن اين مجعول اماميه  بر دين مسلمانان ضررهاى فراروان داشته است كه بنام او فتنه ها بپاخاسته است .
وسبب تأكيد ما بر ارتباط اين پندار جعلى دلايل ومداركى است كه در كتب اماميه آمده است از آنجمله كه امام زمانشان :
1)    خدرا با عبر ميخواند نه به عربى در صورتى كه مدعى هستند او از نسل پيامبر عربى است
2)    شهر هارا با تابوت يهود فتح ميكند وسنگ وعصاى موسى همراه اوست ومنَ وسلوى نيز بهمراه دارد!!
3)    به حكم آل داود حكم ميكند نه به حكم قرآن !!
4)    آيا همه‌ی اين توافقات وتشابهات حرفى در باورها وكردار دليل بر وحدت منشأ اعتقادى نميباشد،
رد بر مسيح دجال يهود
ادعاء يهود مبنى بر اينكه مسيح موعود مبعوث خواهد شد دروغى بيش نيست، چون مسيحى كه بشارت به او در كتبشان آمده همان حضرت عيسى بن مريم عليه السلام ميباشد كه يهوديان به او ايمان نياورده و كافر گشته واورا متهم به جنون وسحر وارتداد مينمايند  
صوموئيل رحمه الله كه از آگاهان به منابع ومصادر دينى يهود ميباشد ميگويد كه:"انبياء عليهم السلام راجع به جلالت دين مسيح  برايشان مثالها زده اند واينكه جباران مطيع اهل ملتش ميگردند، از آنجمله اشعيا در نبوت خود ميگويد كه(گرگ وبره باهم ميچرند وبا هم ميخوابند وگرگ وگاو باهم چريده وشير مثل گاو كاه خواهد خورد) آنها از اين مثالها جز ظاهر آنرا نفهميده واز معانى عقلى آن غفلت نموده اند ولهذا در وقت بعثت عيسى از ايمان به او سر باززده ومنتظر اين بودند كه شير كاه بخورد تا علامت ظهور مسيح درست باشد!"  
شيخ الاسلام ابن تيمية ميگويد: سه امت -مسلمان ونصارى ويهود- راجع به اخبار مسيح هدايت از نسل داود ومسيح ضلالت متفق ميباشند واينكه مسيح ضلالت هنوز نيامده وخواهد آمد، وبعد از آن مسلمانان ونصارى بر اين اتفاق دارند كه مسيح هدايت همان عيسى بن مريم عليه السلام ميباشد ويهود با اعتراف به اينكه حضرت مسيح از نسل داود است منكر اين هستند كه مسيح هدايت عيسى بن مريم باشد ، وميگويند كه مسيحى كه بشارت بر او آمده است همه‌ی امت ها به او ايمان خواهند آورد،وميپندارند كه مسيح بدين نصرانيت مبعوث گشته كه باطل بودن اين دين روشن است، ولهذا وقتى كه مسيح دجال ظهور ميكند به او ايمان آورده وهفتاد نفر كلاه پوش ازيهود اصفهان همراه او خواهد بود"  وقرآن كريم از حضرت عيسى بن مريم در مقابل افتراءهاى دفاع واو ومادرش را تبرئه نموده است   .
وهرچقدر يهود لجاجت نموده و منكر نبوت حضرت عيسى باشند ليكن بعضى از احبار وروحانيون يهود به اين حقيقت اعتراف نموده اند كه موعد معين مسيح تمام شده است وخاخام راو ميگويد كه: موعد مقرر آمدن مسيح از مد تهاى طولانى به پايان رسيده است،
 رد بر باوراماميه در مورد امام زمان
اين باور اماميه در مورد امام زمان از چند جهت باطل وبى اساس ميباشد.
أولا: عدم ثبوت ولادت ايين امام زمان
حكمت الهى بر اين رفته است كه امام حسن عسكرى وفات كند واز او فرزندى نماند، واين رسوايى بزرگى براى جاعلان امامت وبافندگان آن بود، چرا كه امام مرده وكسى نيست كه امام بعد از او گردد، چون بنا به باور آنها چنانكه صدوق مدعى است  بعد از حسن وحسين نبايد امامت به برادران منتقل شود!!  .
وعدم ولادت اين مهدى مزعوم حتى در كتب خود اماميه نيز ثابت است ،ولهذا در كتب خود روايت ميكنند كه حسن عسكرى بدون اينكه فرزندى بگذارد فوت نمود وخليفه‌ی عباسى بشدت به اين موضوع اهميت داده قاضيان بزرگ وهمراهان ثقات آنهارا مسئول اين پيگيرى نمود،كه بعد از وفات حسن وتفتيش منازل ثابت شد كه هيچ فرزندى نداشته ولهذا ارثش را بين مادر وبرادر او تقسيم نمودند،
كافى اين موضوع را در روايتى طولانى از احمد بن عبيدالله بن خاقان آورده كه ميگويد: (...وقتيكه –حسن عسكرى-مريض شد براى پدرم قاصدى فرستاده شد كه ابن الرضا مريض شده است فورا سوار شده وبسوى دارالخلافه رفت، سپس با عجله همراه با پنج نفر از كارمندان اميرالمؤمنين باز گشت كه همه از ثقات وخواص او بودند كه نحرير-خادم- هم درميان ىنها بود، به أنها دستور داد كه كه در منزل حسن مانده ومراقب صحت واخبار او باشند، وبه چند نفر طبيب نيز دستور داده شد كه صبح وشب به خانه‌ی او بيايند، بعد از دو سه روز از آن خبر آمد كه -حسن-ضعيف شده، به پزشكان دستور داده شد كه در خانه‌ی او بمانند و قاضي القضات نيز به مجلس آورده شد ،وبه او دستور داده شد كه ده نفررا كه از تدين وامانت دارى وپرهيزكارى آنها اطمينان دارد نيز به همراهى خود انتخاب كند، آنهارا حاضر نموده وبه خانه‌ی حسن فرستاده ودستور داد كه شبانه روز آنجا باشند، همچنان آنجا بودند تا اينكه –حسن-عليه السلام فوت نمود ووسرمن رأى-سامرا-يكسره ضجه شد، وسلطان افرادى را به خانه اش فرستاد واتاق اتاق آنجارا بررسى وتفتيش كردند  وهر آنچه آنجا بود مهر وموم كرده وبدنبال آثارفرزندو حاملگى شدند، ودايه هايى آوردند كه آثار حاملگى را شناخته وبسوى جاريه ها رفته وبررسى ميكردند، بعضى ها گفتند كه جاريه اى وجود دارد كه كه حامله است اورا در اتاقى قرار داده ونحرير-خادم-وهمراهان او وزنانى راكه همراه او بودند بر آن زن گماشتند ،تا اينكه-جسد حسن-را آماده كنند... وبعد از دفن او، سلطان ومردم در صدد بچه شده ودر منازل واتاقها بفراوانى تفتيش نموده واز تقسيم ميراث توقف نمودند، وآنهايى كه مواظب ومراقب جاريه اى بوند كه گمان حاملگى او ميرفت همچنان ملازم او بودند تا اينكه عدم حاملگى آن زن ثابت گشت، وهنگامى كه حاملگى او باطل شد ميراثش را بين مادر وبرادرش جعفر تقسيم نمودند)
اين روايت از كتابى كه مدعى هستند كه به امام زمان نشان داده شده وگفته است كه براى شيعيان ما كافى است ثابت ميكند تولد اين مهدى مزعوم از ريشه واساس باطل است ، ومذهب تراشان فرقه باز نميتوانند اين روايت را انكار كنند ويا از آن خرده بگيرند، چون درچندين منابع موثق ومورد اعتماد آنها وارد شده  وبسيارى از بزرگان آنها در حديث وتفسير وتاريخ آنرا روايت كرده اند كه بعضى از آنها نه بعنوان حصر عبارتند از:
1)    كافى كلينى همين روايتى كه نقل شد  كتاب الحجة ج1ص126
2)    مفيد در كتاب الارشادص338-339
3)    طبرسى در اعلام الورىص 358-359
4)    أربلى در كشف الغمة ج2ص408-409
5)    مجلسى در جلاء العيون  زير عنوان :ذكر المهدى وعباس قمى در منتهى الآمال نيز زير همين عنوان آنرا آورده اند،
وأما نوبختى ازعلماء بزرگ اماميه در قرن سوم؟؟؟ كه خود در ميان اين اقول مضطرب ومتعارض ومتناقض گيج است ميگويدكه بعضى ها گفتند : پدرش-حسن- فوت كرد وهيچ اثرى از او نمانده وفرزند ظاهرى از او شناخته نشده،  وديگرانى مدعى شدند كه اين موهوم دو سال قبل ازوفات حسن يعنى در  بيست سوم رمضان سال 250 هـ  متولد شده!  ، وبعضى ها مدعى شدند كه  هشت ماه بعد از وفات حسن اين مزعوم متولد شده ، وديگرانى مدعى شده اند كه اين موهوم در سال 258هـ متولد شده است وبعضى ها سال  را مدعى گشته اند256 ، ومدعيان ديگرى ادعاء نموده اند كه در نصف شعبان سال 255 يعنى پنج سال قبل از وفات حسن متولد شده است،  كه اين ادعاء امروزه به كام رهبران نظام امام زمانى  ايران جور آمده وهرساله بدين مناسبت جشن گرفته وشهرها چراغانى ومزين نموده ومليونها مصرف نموده تا از مقلدين عوام بيشتر سوارى بگيرند،
وحتى در اسم جاريه اى كه اين ولادت را براو بسته اند نيز چنان اختلاف كرده اند كه دروغ بودن او واضح وآشكار است ، بعضيها مدعى شده اند كه اسمش نرگس است،   وبعضى ها مدعى شده اند كه اسم آن صقيل يا صيقل است،  ومدعيان ديگرى ادعاء نموده اند كه نامش حكيمه است  واقوال ديگى نيز بافته شده است،
 آيا حجت عصر وصاحب زمان كه همه‌ی دين باو مرتبط است وهمه‌ی احكام اصلى دين مثل جهاد وحكومت وحتى نماز جمعه را بخاطرش ترك نموده اند چنين كسى است كه حتى مادرش هم مورد اتفاق نباشد، وبقول بعضيها بنا به گفته‌ی امام ابن حزم امام اندلس كه ميگويد بعضى از آنها مدعى هستند كه اسم مادرش سوسن است كه مدعيند حكيمه بنت محمد شاهد ولادتش بوده كه در هنگام خروج از شكم مادرش قرآن ميخوانده  كه همه‌ی اينها هوس ميباشد وحسن مذكرو اصلا فرزندى نداشته واين اولين حماقت آنها وكليد همه‌ی شروراتشان ميباشد كه خود مهلكه اى عظيم ميباشد،
دانشمند زبردست و شيرمرد پاكستان امام احسان الهى ظهير كه اطلاعات رژيم تروريستى وفرقه گراى ايران چون از جواب دادن به او وتأليفاتش عاجز مانده بود بوسيله‌ی مزدورانش در حال سخنرانى در پاكستان اورا ترور كرد در اينمورد ميگويد: افسانه هايى كه براى ولادت اين مولودى كه هرگز متولد نشده وچگونگى ناپديد شدن او از چشمهاى خاص وعام ودور ونزديك وعدم علم اهل بيت واهل منزل وعدم شناخت چنين چيزى بافته اند واينكه چگونه به امامت رسيده وچگونه به همه‌ی علوم كه از لوازم امامت در نزد قوم است دست يافته همه‌ی اينها باعث شده كه افسانه ها بافته وبراى اثبات مدعاى خود كه ثابت نشده ونشدنى است دروغها مبالغه انگيز ساخته اند كه شايسته است نام خرافات بى اساس وبيهوده بر آنها گذاشت كه اين اكاذيب خود شواهدى است برعليه خودش ، وسپس نمونه هايى از اين روايات بيهوده را بعنوان مثال ذكر كرده است،  ميپرسد كه چطور چنين تولدى از چشم بنى هاشم واز خانواده‌ی علوى مخصوصا از نقيب آنها احمدبن عبدالصمد كه به ابن الطومار شهرت داشت ودفترى داشت كه ولادت علوى هارا در آن ضبط مينمود مخفى ماند!
ولهذا وقتى كه يك خبر يك مدعى امام زمانى! در سال 302 هـ كه بدروغ ادعاء نمود كه او محمد بن حسن عسكرى است به خليفه‌ی عباسى المقتدر رسيد دستور داد كه بزرگان وشيوخ آل ابيطالب را جمع نموده تا موضوع روشن شود، كه همگى آنها شهادت دادند كه او كذاب است و حسن عسكرى فرزندى نداشته است، واين مدعى تقيه‌ی پيشه‌ی امام زمانى زندانى وتا يكماه در ميان مردم شلاق ميخورد،  واختلاف مدعيان تشيع خودش دليلى است برعدم ولادت چنين موهومى ولهذا اكثر آنها بعد از يأس از فرزندى براى حسن عسكرى بعد ازاو به امامت ديگران رفته وآراء متعددى بافته اند.
دوم: بيهودگى غيبت اين مهدى مزعوم
فرضا كه ولادت اين مزعوم را بپذيريم، چه معنايى در اين اختفاء وپنهان شدن درچاه سرداب وجود دارد وچرا براى مردم ظهور نميكند، واگر از امام زمانى هاى سرمست بپرسيم همان جوابى را ميشنويم كه از روحانيان وعلمايشان شنيده شده است كه از قديم در تعليل آن گفته اند، صدوق ازروايت زراره از ابي عبدالله عليه السلام جعل ميكند كه: قائم قبل ازقيام خود غيبتى دارد پرسيدم چرا؟ گفت كه از ذبح ميترسد"،  وطوسى شيخ طائفة در تعليل همين موضوع ميگويد: "جز ترس از كشتن چيزى مانع ظهور او نيست..."  وشكى نيست كه اين موضوع تعبدى نيست كه فقط تسليم شويم وايمان بياوريم واين تعليل ها همانطور كه شيخ احسان الهى ظهير گفت همديگررا تكذيب ميكند، وترس از قتل چنان واهى است كه حتى خود بافته هاى امام زمانى هاى دو آتشه آنرا رد ميكند:
1)    چون در كتب خودشان آمده كه اين مزعوم مورد نصرت وتأييد خداوند است ودنيارا پر از عدل وداد خواهد كرد، آيا از يك ترسو مخفى شده اين امكان دارد؟ از ابوجعفر نقل كرده اند كه: قائم منصور به رعب وترس است وبا نصر و پيروزى مؤيد ميباشد، وزمين بايش پيچيده شده وسلطانش به شرق وغرب ميرسد و....  واخبارزيادى در اين معنى نقل كرده اند، اگر اين مزعوم به اخبار وارده از آباء واجدادش اعتقاد دارد يا نه ؟ پس چرا از ذبح وقتل ميترسد؟ وانگهى هر عاقلى ميتواند بپرسد كه چرا ترس از مرگ وقائم شدن در چاه سرداب مادامى كه ملائكه پشتيبان او هستند همچنانكه مجلسى مدعى آنست.
2)    اين گفته‌ی شما كه  از كشتن خودش ميترسد لازمه اش سقوط امامت اوست براى اينكه شما در چندين روايات گفته ايد كه از شروط امامت اين است كه او از شجاعترين مردم باشد  وكسى كه از قتل بترسد كه اشجع نيست بلكه اجبن است.
3)    بنابر اين تعليل شما اين مزعوم هرگز نبايد ظهور كند تا اينكه دول ظلم وجوراز بين برود وخطر قتل در ميان نباشد وآنوقت ديگر نيازى به خروج او نخواهد بود!
4)    درتاريخ دولت هاى متعددى بنام اين خرافات بنا شده كه مثل همين رژيم كنونى ايران بنام امام زمان مقلدان شان را فريفته اند واين دولت خرافى خودش نمونه‌ی بارز و زنده اى از اين  قماش ميباشد كه پابوس امام زمان هستند وحتى آقاى خامنئى براى مكر بيشتر پنجشنبه ها به مسجد چمكران قم رفته كه امام زمانش را زيارت كند خوب الان كه زمينه اين همه مهيا است ومخلصانش  چشم براه جمال او هستند چرا ظهور نميكند ديگر كه نه خطر بحى اسن ونه قتلى بلكه چاقوى نائب او بر گردن عاقلانى است كه به اين چرنديات گردن نمى نهند.
5)    كسى كه از خودش نتواند دفاع كند واز قتل ميترسد اين آقا چگونه از ديگران دفاع نموده و چگونه از دشمنان شما انتقام ميگيرد الان بگذريم از اينكه دنيارا را چنين وچنان كند آيا بهتر نيست از اينكه خودرا مسخره‌ی عالم كنيد، كمى بخود آييد وقرآن را سرمنشأ معتقدات خود نمائيد تا از اين غل وزنجيرها راحت شويد.
سوم: هيچ منفعتى از وراء اين موهوم صورت نگرفته است
از ادله‌ی بطلان اين فرضيه-همچنانكه دكتر مسعود به حق ناميده است-همين است كه اين امام زمانى كه دست وپابوسانش اينهمه برايش سينه چاك ميكنند هيچ مصلحت دنيوى ويا دينى از اين آقا سرنزده است ونه معتقدانش ونه منكرانش هيچ نفعى ازاو نديده اند جزاينكه ضرر فراوان كه دين اسلام از اسم اين موهوم خورده است.
شيخ الاسلام ابن تيميه ميگويد:اين معصوميكه كه مدعى او هستند  كوچكترين نفعى كه ازيك امير ويا از يك كارمند عادى ويا عالم ويا قاضى سرميزند از او سرنزده است ، پس چه فايده اى از او اگرتازه موجود هم باشد چطور كه او موهومى بيش نيست، وچه لطف ومنفعتى براى دين ويا دنياى مومنانش دارد ...واين شخصى كه رافضيان مدعى او هستند يا كسى است كه پيش آنها مفقود و در نزد عقلاء معدوم ميباشد، وبه هر دو تقدير هيچ منفعتتى براى كسى نه در دين ونه در دنيا داشته است" .
اما غائب شدن اين موهوم در اين مدت طولانى نه اينكه براى كسى مصلحت دينى ودنيوى درستى نداشته بلكه بهانه اى شده است براى شيادان دين فروشى كه بسيارى از مهمترين احكام دين را بنام او تعطيل نموده اند، براى امامت از اصول دين امام زمانى ها بوده وآنرا از اركان اسلام شمرده اند وايمان شخص بنا بزعم آنها جز بامعرفت امام وولايت او درست نيست وپنهان شدن اين دوازدهمين مجعول به تعطيل شدن بسيارى از مصالح دينى ودنيوى بقول خودشان گشته است وحتى خمينى امام زمانى نيز بدين اعتراف ميكند كه:"شايد غيبت ازمنه‌ی طولاني بيانجامد..والان احكام اسلامى وقوانين شريعت آيا بايد تا زمان ظهور معطل بماند، تا مردم در اين مدت طولانى بدون تكليف مانده ودر شهوتهايشان آزاد باشند  ومعنى اين سخن اينست كه شريعت اسلامى براى مدت محدودى بوده است، يعنى فقط براى دوقرن كه اين از رسواترين نسخ درشريعت است كه نه ما ونه هيچ مسلمانى هرگز آنرا نميگويد" .
 اين سخن آقاى خمينى است اگرچه بعد از آن به تأيل هاى فاسد وكاسد مى پردازد، واين خود اعترافى روشن است از او به اينكه نتيجه‌ی غيبت مهدى تعطيل شدن بسيارى از قوانين دين بلكه به رسواترين نسخ انجاميده است، اين سخن حقى است كهبقول شيخ عبدالله الجميلى  خداوند از دهان اين امام زمانى بيرون آورده است تا اينكه حجت را برايشان تمام كند.

 


چهارم: چرا روحانيت اماميه اين دروغ خطرناك را ساخته وولادت اين معدوم را جعل كردند؟
امام زمانى ها چرا ناچار شده اند كه اين معدوم را موجود جلوه داده واين موهوم را ببافند؟به خاطر فرار از سؤالهاى بى جوابى كه جوابى منطقى برايش ندارند،  وبه خاطر خروج از تنگنايى است كه علت آن قواعد واصول ولوازمى است كه براى اوصاف واحوال وشرائط امام  بافته اند،  براى اينكه مدعى هستند كه امام نمى ميرد مگر اينكه وصيت كند وبرايش جانشين وخلفى باشد  وشخص بعد از خودش را بداند، و بعد از حسنين جز در اعقاب هم نميتواند باشدوجز در فرزند بزرگتر هم نميتواند باشد، و جسد امام را جز امام هم غسل نميدهد، وبه اندازه زره‌ی رسول خدا ميگردد، وسلاح رسول پيش او ميگردد،وامام اعلم واشجع ميباشد وبافته هاى متعدد ديگر  مثل اينكه امام محتلم وجنب نمى شود!!،  واينكه امام عالم وآگاه به گذشته وآينده ميباشد وهيچ چيز بر او مخفى نيست وهمه‌ی كتابهايى كه از طرف خداوند نازل شده پيش او بوده  به همه‌ی آنها با زبانهاى متفاوت آگاهى وعلم دارد،  واينكه امام ختنه شده متولد ميشود وطاهر ومطهر است واز پشت مثل جلو ميبيند! وسايه ندارد! وهنگاميكه از شكم مادر برزمين ميافتد بر گونه هايش برزمين افتاده وباصداى بلند شهادتين ميگويد! واحتلام نشده وچشمش خوابيده وقلبش نمي خوابد وملهم ومحدث ميباشد وادرار ومدفوعش ديده نميشود چون زمين موكل است كه آنرا ببلعد!! وبويش خوشبوتر از مسك ميباشد- وبقيه‌ی اوصافي كه لازم است انسان عقلش را بكنار گذاشته وديوانه ويا سفيه تا به آنها معتقد باشد ويا مكار ودجال باشد تا ديگران را استغفال نموده وسوارى بگيرد،- از جمله‌ی اين صفات اينكه داراى صحيفه اى است كه نام شيعيانش تا قيامت در آن بوده وصحيفه‌ی ديگرى كه اسماء دشمنانش در آن ميباشد و وكتب ديگرى بنام جفر بزرگ - سرخ – وجفر كوچك كه از پوست بز وبره ميباشد! كه همه‌ی علوم در آن ميباشد! ومصحف فاطمه نيز همراه اوست، -خوب ديگر چه ميخواهيد  كتبى ديگر هم كه دارد وعبرى هم صحبت ميكند وباز به بهائيان ميگويند كه چرا دعوى نبوت جديد ميكنيد وبه ختم نبوت قائل نيستيد!!- ودر روايت ديگرى ميگويند كه امام-يعنى حتى همينى كه در ته چاه سرداب قائم شده- مؤيد به روح القدس-يعنى جبريل-ميباشد وبين او وخداوند ستون نورى وجود دارد كه اعمال بندگان را از خلال آن ميبيند وهر وقت كه نياز به دليل ويا دلالتى داشته باشد به آن نگاه ميكند  ودر روايت ديگرى مدعى هستند همانطور كه كافى مدعى است كه اگر زمين بدون امام بماند ذوب ميشود واگر دونفر در زمين نماند يكى از آنها حجت است!   
اينها اصول وباورهاى اساسى است كه بناء امامت كسانى را كه مدعى امامتشان گشته اند را بر آن بافته وجعل كرده اند، ووقتى كع ديده اند اكثر كسانى كه معتقد به امامتشان هستند اين صفات وشروط بر آنها منطبق نميگردد، چون بعضى از آنها مثل موسى الكاظم وحسن عسكرى بزرگترين فرزند پدرش نبوده ويا بعضى ديگررا مثل على بن موسى بن جعفر امامى غسل تكفين نكرده است چراكه فرزندش محمد الجواد در آنوقت بيشتر از هشت سال نداشت، وهمينطور موسى بن جعفر كه فرزندش اورا غسل نداد چون در وقت وفاتش غائب بود، وقابل ذكر است كه محمد بن الرضا-امام هشتم آنها-در وقت وفاتش در مدينه بود  وهمچنان ثابت نشده است كه حسين بن على را فرزندش على زين العابدين غسل داده باشد چون در بستر بيمارى بوده ونيز سربازان ابن زياد از اين كار اورا باز داشته اند، وبعضعى ها زره‌ی رسول خدا بر آنها نيامده چون كوچك بودند مثل محمدبن علىالرضا كه در وقت وفات پدرش بيشتر از هشت سال نداشت وهمچنين فرزندش على بن محمد كه در وقت وفات او كوچك بود، وبعضى ديگر سلاح رسول خدا در پيش آنها نبوده والا برادرش زيد با او مخالفت نميكرد ويا مثل موسى بن جعفر كه عبدالله افطح به مخالفت او برخاست   وكسانى ديگر بودند كه اعلم نبودند وچطور كودكى اعلم از ديگران ميشود؟! ولهذا از خود قوم رواياتى نقل شده كه كسانى را كه به گمان آنها امام بوده اند سرپرستى آنهارا كسانى ديگر بعهده گرفته اند تا اينكه بالغ وراشد گردند، وحتى بزرگان شيعه واكابرشان در علم  جعفر بن باقر ترديد نموده اند، اين زراره بن اعين كه از اكابر رواة شيعه است كه خود جعفر در باره اش براساس روايات قوم گفته است:اگر زراره وامثالش نميبودند احاديث پدرم از بين ميرفت"  اين زراره درباره‌ی جعفر وپدرش ميگويد: خدا پدر جعفر را بيامزد در دلم راجع به او چيزى هست، ودر باره او ميافزايد كه "در باره‌ی سخنان رجال بصيرت ندارد".
ودر باره‌ی علم فرزندش موسى نيز چنين قضاوت نموده اند، ابوبصير مرادى كه كه از اركان اربعه در روايت شيعى است  وبنا به ادعايشان  حضرت جعفربن محمد به او وعده‌ی جنت داده است   كشي از ابوبصير روايت ميكند كه گفته است به گمان من حكم ودر روايتى علم صاحب ما-اشاره به موسى الكاظم ميباشد- هنوز كامل نيست.
واما شجاعت –كه از شروط امامت شمرده اند- آنچنانكه شهيد احسان  ميگويد بعد از حسين بن على  بر حسب روايات شيعه هيچكدام از آنها بدين صفت مشهور نبوده اند، بلكه همه‌ی رواياتشان عكس اين را ميگويد چه اينكه هيچكدام آنها برعليه حكام وسلاطين قيام نكردند بلكه بعضى از آنها به پيروى وولاء به آنها اعتراف نموده وبعضى از آنها از نصرت ويارى عموزاده هايشان كه بر عليه امراء وحكام قيام ميكردند كوتاهى نموده وكنج سلامت را ترجيح ميدادند، وبعضى ها با احتياط رفتار كرده ومردم را به طاعت وولاء حكام دعوت ميكردند، تمام اين گفته ها برحسب روايات خود قوم ، وآنچه را كه امام  حسن انجام داد ودرباره او گفته اند مشهور ومعروف است مه اورا مذل المؤمنين لقب دادند، وبعضى از آنها هم كه نص برجنب و احتلام شدنشان وارد شده مثل على وحسن وحسين وفاطمه  وامااگر علم بما كان وبما يكون-گذشته وآينده- درست ميبود  جوابهايشان براى شيعيان مخلصشان متفاوت نميبود همچنانكه نوبختى ميگويد  تازه اگر غيب ميدانستند برحسب ادعاهاو روايات خود قوم كشته ويا مسموم نميشدند چون مدعى هستند كه" هيچ امامى نبوده مگر اينكه كشته ويا مسموم شده است"  واما سخن گفتن به همه‌ی زبانها افسانه اى است كه براى خنديدن به ريش وعقل مردم آنرا ساخته اند!
 اين باورهاى افسانه اى ضد قرآنى آقايان امام زمانى هارا سخت در تنگنا قرار داده است كه هيچ امكان خارج شدن درست آن ممكن نيست مگر به دور انداختن آنها وقبول به حكميت قرآن كه خالى از اين خرافات است.
 هنگامى كه براى حسن عسكرى فرزندى نيامد اينها ديدند كه همه‌ی قواعد واصول وبافته هايشان پنبه شد واز بين رفت ومجالى هم براى تاويل وتحريفى كه سابقا انجام ميدادند نماند، اينجا بود كه هيچ راه وچاره اى برايشان جز ايجاد معدومى نماند تا در آينده از همه‌ی سؤالهايى كه در مورد عدم تطابق آن اوصاف وشروط طويل وعريضى كه براى امامت وعلامت امام درست كرده وبافته بودند  پيش خواهد آمد راحت شوند، وعلاوه براين امامت خود عسكرى هم زير سؤال ميرفت چون علامت هاى زيادى بر او صدق نميكرد، بعد از خودش فرزند و جانشينى  نگذاشت، وبعد از خودش به كسى وصيت نكرد، وامامى نيز اورا غسل وتكفين ننمود ، وبعد از او زره رسسول بركسى نيامد،  چگونه بر كسى كه وجود نداشته ومعدوم است صفت عالم وشجاع ميتوان داد؟ واخيرا زمين –برطبق مواصفات من در آوردى آنها از حجت خالى شد-وبدون امام ماند ليكن ذوب نگرديد!!
اينجا بود كه پريشان وسرگردان شدند وراه وچاهى هم پيدا نكردند چون عدم وجود فرزند براى حسن عسكرى نه اينكه فقط امامت مزعوم اورا پنبه ميكرد بلكه كل امامت را زير سؤوال برده وهمه بافته هاى قوم را در معرض خطر قرار ميداد، در حاليكه آنها سالها براى اين باورها زحمت كشيده واين اصول بى اصول را در ميان پيروانشان ريشه دار كرده بودند، اگرچه اين اصول وقواعد جعلى آنها در مورد بسيارى از مدعيان امامتشان نادرست در آمده بود ليكن اين وضعيت جديد همه‌ی اغاليط و پيشگويى هاى آنهاراكه آنها ملهم ومحدث  ومعصوم هستند در زير سؤال برد، ولهذا نوبختى اگرچه شيعه‌ی متعصب ومشهورى است واز اكابر طائفه واز متكلمان وفيلسوفان آنها  هم ميباشد باعبارت صيح وبدون پرده پوشى ميگويد كه شيعيان بعد از موت حسن-عسكرى-متحير شده وبه آراء گوناگون رفته وبه فرقه ها وگروههاى متعددى تقسيم گشته اند:
فرقه اى بر اين رفته اند كه حسن-عسكرى-نمرده وزنده است ليكن غيبت كرده است وقائم اوست، وعلت اين بافته‌ی خلاف واقع اينست كه به زعم آنها جايز نيست كه بميرد وفرزند ظاهرى نداشته باشد براى اينكه زمين خالى از حجت نميشود
وفرقه اى گفته اند كه حسن بن على مرده ليكن بعد از آن زنده شده ...اگر واقعا فرزندى ميداشت مرگش صحيح بود ورجعتى! دركار نمى بود،  براى اينكه امامت در خلف او ثابت ميشد وليكن براى كسى وصيت نكرده است،
وفرقه اى گفتند كه امام ، جعفر است نه حسن چرا كه او بدون اينكه فرزندى داشته باشد فوت كرد، وامام نمى ميرد مگر اينكه وصيت نموده وداراى جانشينى باشد!
واقاويل متعدد ومضحك ديگرى كه سرد آن به درازا ميانجامد
چنين وقتى بود كه به ناچار براى حسن عسكرى فرزندى ساختند، چگونه  امامى كه امامتش ووصيتش ثابت شده وامورش بر همين منوال رفته وپيش همگى اينطور مشهور شده است چگونه ميميرد وجانشينى ندارد؟!
فرقه اى از شيعيان در رد بر آنها گفتند كه:
حسن اصلا فرزندى نداشته وما اين را آزموديم وهمه جا گشتيم فرزندى نيافتيم اگر جايز باشد كه درباره‌ی حسن كه بدون فرزند مرده است بگوييم داراى فرزندى است مخفى اين ادعء در مورد هر ميتى كه بدون فرزند فوت كند صدق ميكند وحتى ميتوان در مورد پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نيز ادعاء نمود كه فرزندى بجا گذاشته ويا اينكه ابوالحسن رضا عليه السلام غير او ابوجعفر سه فرزند بجا گذاشته كه يكى از آنها امام است براى اينكه وارد شدن خبر بوفات حسن بدون فرزند مثل اين خبر است كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مردى از صلب خودش را جانشين نگذاشته است ونه عبدالله بن جعفر پسرى بجا گذاشته است ونه رضا چهار پسر داشته است، پس وجود فرزند بطور كلى باطل شده است،-و بعد از آن اين پندار را بافته اند –ليكن حاملگى بين او وكنيزش وجود دارد كه آن كنيزهروقت كه وضع حمل كند فرزندى خواهد آورد كه امام  خواهد بود، چون روا نيست كه كه امام برود و خلف وجانشينى نداشته باشد، چرا كه در اينصورت امامت باطل شده وزمين از حجت خالى ميگردد!!
فرقه اى از آنها بر اين طايفه ايراد گرفته كه مدعيان فرزند بر اينها اشكال گرفته اند كه :شما در موضوعى بر ما منكر گشتيد كه شبيه آنرا خود گفتيد وحتى به اين هم قانع نشده تا اينكه چيزى به آن اضافه كرديد كه عقل منكر آنست، كفتيد كه حملى وجود دارد اگر شما در طلب فرزند وبحث از او سعى فراروان كرديد وآنرا نيافتيد ولهذا آنرا انكار نموديد ما بيشتر از آن در شناخت حاملگى سعى وكوشش وجتهاد نموديم وآنرا نيافتيم وبحث ما در باره‌ی حاملگى ونيافتن آن راست تر است تا بحث شما چون عقلا وعرفا وعادتا  ممكن است  انسان فرزندى مخفى داشته باشد كه ظاهرا شناخته نباشد ليكن بعدها شناخته شده ونسبش هم درست باشد وموضوعى كه شما مدعى آن هستيد چنان زشت وشنيع است كه عقل هر عاقلى منكر آن ميباشد وعرف وعادت هم بر خلاف آنست، مخصوصا اينكه روايات زيادى از ائمه صادقين ىمده است كه حاملگى بيشتر از نه ماه نميتواند باشد واين حاملگى كه شما مدعى آن هستيد سالها از آن گذشته است وشما همچنان بدون دليل وبرهانى بر قول خود هستيد.
وفرقه اى ادعا نمودند كه: حسن عسكرى بعد از هشت ماه از وفاتش داراة فرزندى شد، وى نهايى كه مدعى فرزند در حياتش شدند دروغگو ميباشند وادعايشان باطل است، براى اينكه اگر چنين چيزى رخ ميداد مخفى نمى ماند ليكن او رفت وفرزند ظاهرى از او شناخته نشد، وحاملگى در گذشته در نزد سلطان ودر نزد مرد ثابت بوده ولهذا از تقسيم ميراث اوامتناع نمودند تا اينكه حاملگى بعد از آن درنزد سلطان باطل شده وموضوع حاملگى  برايش مخفى ماند، وبعد از هشت ماه از وفات حسن برايش فرزندى متولد شد ودستور اين بود كه محمد ناميده شود،وبه او وصيت كرده بود واواز انظار مخفى است وديده نميشود.
واخيرا فرقه‌ی اثناعشريه كه اماميه ناميده ميشوند گفتند كه: گفته‌ی همه‌ی اينها درست نيست چرا كه خداوند عزوجل حجتى دارد كه فرزند حسن بن على ميباشد، وامامت بعد از حسن وحسين در ميان دو برادر نميگردد، واگر اين جايز ميبود گفته‌ی اصحاب اسماعيل بن جعفر-يعنى اسماعيليه- ومذهبشان درست ميبود، وامامت محمدبن جعفر ثابت ميشد، ونيز جايز نيست كه زمين خالى از حجت باشد واگر نه هم زمين وهم آنچه بر آنست ذوب ميشد.
بنابر اين ما معتقد به وفات حسن هستيم واعتراف ميكنيم كه او فرزندى از صلب خودش دارد كه مخفى است ومردم حق ندارند كه به آثار كسى بروند كه مخفى شده است، ونه ذكر اسمش جايز است ونه سوال از مكان او، بحث از او اصلا جايز نيست وحرام است.
اين است حقيقت روشنى كه نياز به ضرورت ايجاد فرزندى براى حسن عسكرى را تقاضا نموده است !!كه نياز به تفسير وتعليق ندارد ، آيا الان بعد از همه‌ی اين ادله ووقايع وقت این نرسيده كه امام زمانى ها اندكى بخود آمده وقايد وباورهاى خودرا بجاى اينكه از داستانهاى قهوه خانه ها ويا روضه خوانهاى شياد بگيرند به قرآن مراجعه نموده وهر آنچه را كه با آن مخالف است دور بياندازند؟
 

 

مهدی موعود یا مهدی موهوم؟

دانلود

درباره کتاب

نویسنده :

عبد الرحيم ملا زادة البلوشي

ناشر :

www.aqeedeh.com

دسته بندی :

The Hereafter