چهل حدیث درباره جمعه

گلچین چهل حدیث نبوی دربارۀ احکام و فضایل نماز جمعه است. تمامی احادیثی که در این کتاب به آنها استناد شده، روایات «صحیح» یا «حسن» هستند و از نقل روایتهای «ضعیف» اجتناب شده است. موضوعات این احادیث مختلف هستند و به دنبال هر یک از آنها نویسنده توضیح و تفسیر مختصری نیز عرضه کرده است و نکات مهم و درسهای هر روایت را برجسته ساخته است. این کتاب، با وجود اختصار و کوتاهی‌اش، منبع ارزشمندی است که شأن و جایگاه این فریضۀ الهی را به خوبی تبیین می‌نماید و مسلمانان را به حضور هر چه بیشتر و پُرشورتر در نماز جمعه دعوت می‌کند.

چهل حدیث
درباره جمعه

 

تألیف:
دکتر یونس یزدان¬پرست


تحقیق وتخریج احادیث:
دکتر سیّد زکریا حسینی

 
عنوان کتاب:
چهل حدیث درباره جمعه
تألیف:    دکتر یونس یزدان‌پرست
تحقیق و تخریج احادیث:    دکتر سیّد زکریا حسینی
موضوع:    احکام عبادات (نماز، روزه، زکات و حج)
نوبت انتشار:     اول (دیجیتال)
تاریخ انتشار:     فروردین (حمل) 1395شمسی، رجب 1437 هجری
منبع:     سایت عقیده www.aqeedeh.com

    
این کتاب از سایت کتابخانۀ عقیده دانلود شده است.
www.aqeedeh.com    
 
ایمیل:    [email protected]
سایت‌های مجموعۀ موحدین
www.mowahedin.com
www.videofarsi.com
www.zekr.tv
www.mowahed.com        www.aqeedeh.com
www.islamtxt.com
www.shabnam.cc
www.sadaislam.com
    
 
[email protected]

 


﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: 9].
 
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
فهرست مطالب    ‌أ
مقدّمه مؤلّف    1
مقدمۀ محقّق ومخرّج احادیث    5
چهل حدیث اصلی این کتاب    7
حدیث اوّل: تاریخچۀ روز جمعه    14
حدیث دوم: جمعه برترین روز نزد خداوندأ    16
حدیث سوّم: روز ملاقات با خداوندأ در روز قیامت    18
حدیث چهارم: جمعه روز خاص مسلمانان    21
حدیث پنجم: عید بودن جمعه    22
حدیث ششم: مُردن در روز جمعه    24
حدیث هفتم: قرائت سورۀ کهف    29
حدیث هشتم: قرائت سورۀ سجده و إنسان در نماز صبحِ روز جمعه    30
حدیث نهم: دعا کردن در جمعه    31
حدیث دهم: فضیلت زود رفتن به نماز جمعه    41
حدیث یازدهم: پوشیدن بهترین لباس خصوصاً لباس سفید    48
حدیث دوازدهم: استعمال عطر در موقع رفتن به نماز جمعه    50
حدیث سیزدهم: فضیلت عطر، مسواک وغسل کردن در روز جمعه    55
حدیث چهاردهم: نماز جمعه وسیلۀ بخشیده شدن گناهان    57
حدیث پانزدهم: پیاده و با آرامش به نماز جمعه رفتن    60
حدیث شانزدهم: وجوب نماز جمعه بر هر مسلمان    63
حدیث هفدهم: سفر در روز جمعه    65
حدیث هجدهم: عدم وجوب جمعه بر بادیهنشینان    68
حدیث نوزدهم: خواندن نماز جمعه    69
حدیث بیستم: ترک نماز جمعه    70
حدیث بیست ویکم: کفّارۀ ترک نماز جمعه    73
حدیث بیستم ودوم: وجود عذر دلیلی بر ترک نماز جمعه    81
حدیث بیست وسوم: مقارن شدن روز عید با روز جمعه    82
حدیث بیست وچهارم: تاریخچۀ نماز جمعه    83
حدیث بیست وپنجم: خواندن نماز جمعه در هر مکانی    86
حدیث بیست وششم: زمان برپایی نماز جمعه    88
حدیث بیست وهفتم: أذان نماز جمعه    88
حدیث بیست وهشتم: دو رکعت سنّت هنگام دخول به مسجد    91
حدیث بیست ونهم: سنّت قبل از جمعه    93
حدیث سی ام: سنّتهای بعد از نماز جمعه    97
حدیث سی ویکم: اتّخاذ منبر در نماز جمعه    98
حدیث سی ودوم: رو کردن امام به مردم هنگام خطبه    99
حدیث سی وسوّم: زمان اذان گفتن موذن    102
حدیث سی وچهارم: خواندن دعای استفتاح خطبه    102
حدیث سی وپنجم: تعداد خطبۀ جمعه    103
حدیث سی وششم: قرائت قرآن در خطبۀ جمعه    104
حدیث سی وهفتم: سکوت در موقع خطبۀ جمعه    106
حدیث سی وهشتم: حکم سخن گفتن در موقع خطبۀ جمعه    111
حدیث سی و نهم: اشاره کردن با انگشت سبابه در دعای اثنای خطبه    113
حدیث چهلم: بلند کردن صدا به اندازۀ لازم و واجب    114
فهرست منابع و مآخذ    117

 
مقدّمه مؤلّف
إِنَّ الْحَمْدَ لله، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا﴾ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾.
أمّا بعد، کتاب حاضر مجموعه¬ای گهربار و عظیم از فرموده¬های صحیح و زیبای أشرف مخلوقات، سیّد مرسلین، أول مؤمنین، خاتم النبیین محمّد مصطفی ج در زمینۀ روز جمعه و احکام مربوط به آن می¬باشد که سعی گردیده از گلزار نبوّت با ظرافت و دقیق خوشه¬چینی شوند تا در سایۀ آن‌ها احکام این روز مهم و وظایف مسلمان در قبال آن شناخته شود.
فرموده¬های رسول گرامی اسلام ج یکی از اساسی¬ترین، مهم¬ترین، کاربردی¬ترین و دقیق¬ترینِ منابع استنباط احکام شرعی می¬باشند؛ چرا که هر مسلمانی یقین دارد که هر حکمی از جانب پیامبر ج، وحی و پیامی از سوی خدا می¬باشد که بدو وحی و پیام ‌گردیده است، خداوندأ می-فرمایند: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾ [النجم: 3-4]. «‏و (محمّد) از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید.‏ آن جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام می‌گردد».‏، پس در واقع تبعیّت از حکم ایشان ج، تبعیّت از خداوندأ می¬باشد: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ﴾ [النساء: 80]. «‏هر که از پیغمبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است». و با این وصف مسلمان با دریافت احکام از جانب پیامبر ج حق انتخاب برای خود نمی¬بیند؛ زیرا ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦﴾ [الأحزاب: 36]. «‏‏هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده اختیاری از خود در آن ندارند. هر کس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می‌گردد‏». و مؤمن در پرتو این تبعیّت و پیروی از رسول الله ج، محبّت و مغفرت و رستگاری عظیم را دریافت می¬کند؛ چرا که با این عملش مشمول این وعدۀ خداوندأ می-شود که می¬فرمایند: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾ [آل عمران: 31]. «‏‏بگو : اگر خدا را دوست می‌دارید ، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزندۀ مهربان است». و نیز﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾ [الأحزاب: 71]. «‏‏اصلاً هر که از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کند ، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست می‌یابد». و از آنجائیکه اکثر احکام روز جمعه ریشه در سنّت نبویّ شریف ج دارد، این کتاب سعی بر آن داشته با انتخاب فرموده¬های گهربار و ناب پیامبر گرامی ج، احکامِ ابواب و مسائل مختلف این روز مهم را بیان نماید.
با وجود اینکه روز جمعه آبستن حوادث بسیار مهم در تاریخ بشریت بوده که نقطۀ عطفی بر حیات و وجود بشریت گذاشته¬اند و می¬گذارند همچون: آفرینش آدم÷، داخل شدنش به بهشت، هبوط آدم÷ به زمین، قبول توبه¬اش، وفاتش و برپاشدن روز قیامت بلکه بهترین روز و سرور روزها، روز خاص و عید مسلمانان نیز می¬باشد. و خداوندأ با تکریم این روز بزرگ و تشریع قوانینی ناب و پرفضیلت مختص این روز همچون نماز جمعه بر انسان منّت نهاده تا در راستای اجرای احکام و قوانینش در این روز خاص و میمون، مشمول عفو و اجر و ثواب خاص و زیاد گردد. بدین خاطر این کتاب جدای از انتخاب احادیث صحیح در رابطه با روز و نماز جمعه، سعی دارد با تحلیل سند احادیث که توسط استاد گرانمایه جناب دکتر سیّد زکریا حسینی انجام شده، فقط احادیث صحیح و یا حَسَن آورده شوند و در این خوشه¬چینی سعی بر آن بوده با وجود وسعت احادیث در ابواب مختلف، احادیثی که جامع بسیاری از احکام این روز باشند، انتخاب گردند و بعد از آن همّت به شرح آن‌ها شده تا در پرتو آن بتوان فهم بهتر و احکام مربوطه دقیق و شفاف دریافت شود.
امید است که خداوند منّان، بنده و تمامی مسلمانان و خوانندگان محترم این کتاب را مشمول این دعا قرار دهد: ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤٧﴾ [آل عمران: 147].
د.یونس یزدان¬پرست

 


 
مقدمۀ محقّق ومخرّج احادیث
إِنَّ الْحَمْدَ لله، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: 1].
امّا بعد: با همکاری برادر گرامی آقای دکتر یونس یزدان¬پرست (حفظه الله) چهل حدیث مهم درباره جمعه را گردآوری نموده که اصل مطالب و فضائل و واجبات روز جمعه در آن‌ها آمده باشد؛ تا علاوه بر اینکه حفظ آن روایات آسان وراحت بوده، با خواندن آن روایات، بتوانیم به فضیلت آن‌ها هم عمل کنیم.
در واقع هدف اصلی ما از این کار، عمل کردن به احادیث و فرامین رسول الله ج و ترویج فرموده¬های ایشان ج می¬باشد؛ که هرکس بتواند در کوتاهترین و شیواترین سخن آن‌ها را فهمیده و سپس به آن‌ها عمل نماید.
دکتر یزدان¬پرست (حفظه الله) به شرح این احادیث پرداخته تا فهم مطلب برای همگان راحت بوده و بهرۀ بیشتری ببرند؛ و مفهوم کلام سیّد المرسلین و امام المتّقین رسول الله ج را به راحتی دانسته و بفهمند؛ و إن شاء الله که عمل خداپسندانه و نیکی گردیده است.
لذا بنده برای اتقان این عمل به تحقیق و تخریج احادیث آن کتاب پرداخته و روایات ضعیف و واهی را خارج نمودم؛ تا مبنای کار ما فقط بر احادیث «صحیح» و یا «حسن» بوده که موجب سرگردانی خوانده و مسلمانان نگردد.
البته باید به چند نکته در مورد تحقیق وتخریج احادیث این کتاب اشاره کنیم واین که:
1-    در تخریج احادیث کتاب چنان‌چه آن حدیث در یکی از صحیحین (بخاری و مسلم) آمده باشد ما به طرق آن، فقط در کتب سته (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی، ابن ماجه)؛ اما اگر روایت در صحیحین نباشد سعی خود را کرده¬ایم تا به تمامی طرق آن را در کتب حدیثی و رجالی اشاره کنیم.
2-    باید توجه داشت که برای آدرس دادن به احادیث و صفحات از حرف (ش) به معنی شماره حدیث، و از حرف (ص) به معنی شماره صفحه و از (ج) به معنی جلد استفاده کرده¬ایم.
3-    تمامی احادیث که در این کتاب به آن‌ها استناد شده، روایات «صحیح» ویا «حسن» بوده و به هیچگونه روایت «ضعیفی» استناد نشده است.
و در آخر از خداوندأ هم در خواست داریم که به بنده توفیق عنایت فرماید تا بتوانم بدون تعصّب به بررسی حقیقت بپردازیم و دیگران را هم به نظر حق راهنمایی کنیم وما را امام متقیان قرار دهد که: ﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا٧٤﴾ [الفرقان: 74].
«و پدر و مادر و استادان و سایر مؤمنان را در روز قیامت مورد مغفرت خویش قرار دهد و در جنّات فردوس منزل نماید».
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١﴾ [إبراهيم: 41].
د.ماموستا سیّد زکریا حسینی
 
چهل حدیث اصلی این کتاب
ابوهریرهس روایت کرده که پیغمبر خدا ج فرمودند: «خَيْرُ يَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فِيهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِيهِ أُهْبِطَ مِنْ الْجَنَّةِ وَفِيهِ تِيبَ عَلَيْهِ وَفِيهِ مَاتَ وَفِيهِ تَقُومُ السَّاعَةُ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَهِيَ مُصِيخَةٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ حِينِ تُصْبِحُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ شَفَقًا مِنْ السَّاعَةِ إِلَّا الْجِنَّ وَالْإِنْسَ وَفِيهِ سَاعَةٌ لَا يُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ يُصَلِّي يَسْأَلُ اللَّهَ شَيْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ.»
1-    ابولبابهس روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ سَيِّدُ الْأَيَّامِ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَأَعْظَمُهَا عِنْدَهُ وَأَعْظَمُ عِنْدَ اللَّه مِنْ يَوْمِ الْفِطْرِ وَيَوْمِ الْأَضْحَى.»
2-    أنس بن مالکس روایت کرده است: «أن رسول الله ج قال: أَتَانِي جِبْرِيلُ بِمِثْلِ الْمِرْآةِ الْبَيْضَاءِ فِيهَا نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ، قُلْتُ: يَا جِبْرِيلُ: مَا هَذِهِ؟ قَالَ: هَذِهِ الْجُمُعَةُ، جَعَلَهَا اللَّهُ عِيدًا لَكَ وَلأُمَّتِكَ، فَأَنْتُمْ قَبْلَ الْيَهُودِ، وَالنَّصَارَى، فِيهَا سَاعَةٌ لا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ يَسْأَلُ اللَّهَ فِيهَا خَيْرًا إِلا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ، قَالَ: قُلْتُ: مَا هَذِهِ النُّكْتَةُ السَّوْدَاءُ؟، قَالَ: هَذَا يَوْمُ الْقِيَامَةِ، تَقُومُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ، وَنَحْنُ نَدْعُوهُ عِنْدَنَا الْمَزِيدَ، قَالَ: قُلْتُ: مَا يَوْمُ الْمَزِيدِ؟ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ فِي الْجَنَّةِ وَادِيًا أَفْيَحَ، وَجَعَلَ فِيهِ كُثْبَانًا مِنَ الْمِسْكِ الأَبْيَضِ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ يَنْزِلُ اللَّهُ فِيهِ، فَوُضِعَتْ فِيهِ مَنَابِرُ مِنْ ذَهَبٍ لِلأَنْبِيَاءِ، وَكَرَاسِيُّ مِنْ دُرٍّ لِلشُّهَدَاءِ، وَيَنْزِلْنَ الْحُورُ الْعِينُ مِنَ الْغُرَفِ فَحَمِدُوا اللَّهَ وَمَجَّدُوهُ، قَالَ: ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ: اكْسُوا عِبَادِي، فَيُكْسَوْنَ، وَيَقُولُ: أَطْعِمُوا عِبَادِي، فَيُطْعَمُونَ، وَيَقُولُ: اسْقُوا عِبَادِي، فَيُسْقَوْنَ، وَيَقُولُ: طَيَّبُوا عِبَادِي فَيُطَيَّبُونَ، ثُمَّ يَقُولُ: مَاذَا تُرِيدُونَ؟ فَيَقُولُونَ: رَبِّنَا رِضْوَانَكَ، قَالَ: يَقُولُ: رَضِيتُ عَنْكُمْ، ثُمَّ يَأْمُرُهُمْ فَيَنْطَلِقُونَ، وَتَصْعَدُ الْحُورُ الْعِينُ الْغُرَفَ، وَهِيَ مِنْ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ، وَمِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ»
3-    حذیفهس روایت کرده که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَضَلَّ اللَّهُ عَنِ الْجُمُعَةِ مَنْ كَانَ قَبْلَنَا فَكَانَ لِلْيَهُودِ يَوْمُ السَّبْتِ وَكَانَ لِلنَّصَارَى يَوْمُ الأَحَدِ فَجَاءَ اللَّهُ بِنَا فَهَدَانَا اللَّهُ لِيَوْمِ الْجُمُعَةِ فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ وَالسَّبْتَ وَالأَحَدَ وَكَذَلِكَ هُمْ تَبَعٌ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَحْنُ الآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَالاوّلونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمَقْضِىُّ لَهُمْ قَبْلَ الْخَلاَئِقِ.»
4-    ابوهریرهس روایت کرده است: «سمعتُ رسولَ اللهِ ج يقول: إِنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَوْمُ عِيدٍ فَلَا تَجْعَلُوا يَوْمَ عِيدِكُمْ يَوْمَ صِيَامِكُمْ إِلَّا أَنْ تَصُومُوا قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ.»
5-    عبدالله بن عمرو بن عاصب روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج مَنْ مَاتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وُقِيَ فِتْنَةَ الْقَبْرِ.»
6-    ابوسعید خدریس از پیامبر ج روایت کرده است: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ فِى يَوْمِ الْجُمُعَةِ أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ.»
7-    ابوهریرهس روایت کرده که: «كَانَ النَّبِيُّ ج يَقْرَأُ فِي الْجُمُعَةِ فِي صَلَاةِ الْفَجْرِ الم تَنْزِيلُ السَّجْدَةَ وَ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ﴾.
8-    جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبي ج: يَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. يُرِيدُ سَاعَةً لاَيُوجَدُ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَيْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»
9-    ابوهریرهس روایت کرده است که پیغمبر ج فرموده¬اند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الثَّانِيَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ كَبْشًا أَقْرَنَ وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الْخَامِسَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَيْضَةً فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ حَضَرَتْ الْمَلَائِكَةُ يَسْتَمِعُونَ الذِّكْرَ.»
10-    عبدالله بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ وَإِنَّ خَيْرَ أَكْحَالِكُمُ الإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَيُنْبِتُ الشَّعْرَ.»
11-    عبدالله بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِيَابِهِ ثُمَّ لَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ يَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.»
12-    أبو سعید و أبوهریرهب روایت می‌کنند که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاسْتَاكَ وَمَسَّ مِنْ طِيبٍ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِيَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى يَأْتِيَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ ثُمَّ رَكَعَ مَا شَاءَ أَنْ يَرْكَعَ ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهَا وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِي قَبْلَهَا.»
13-    عبدالله بن عمروب روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ ج قَالَ يَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ فَرَجُلٌ حَضَرَهَا يَلْغُو فَذَاكَ حَظُّهُ مِنْهَا وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُكُوتٍ وَلَمْ يَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ وَلَمْ يُؤْذِ أَحَدًا فَهِيَ كَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِي تَلِيهَا وَزِيَادَةُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ:﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾ [الأنعام: 160].
14-    اوس بن اوسس روایت کرده است: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ مَنْ غَسَّلَ وَاغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَبَكَّرَ وَابْتَكَرَ وَمَشَى وَلَمْ يَرْكَبْ فَدَنَا مِنْ الْإِمَامِ وَاسْتَمَعَ وَلَمْ يَلْغُ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ أَجْرُ صِيَامِهَا وَقِيَامِهَا.»
15-    طارق بن شهابس روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً عَبْدٌ مَمْلُوكٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِيضٌ.»
16-    عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «قال رَسُولُ اللهِ ج: لَيْسَ عَلَى الْمُسَافِرِ جُمُعَةٌ.»
17-     عائشهل روایت کرده است: «كَانَ النَّاسُ يَنْتَابُونَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ مَنَازِلِهِمْ وَالْعَوَالِيِّ فَيَأْتُونَ فِي الْغُبَارِ يُصِيبُهُمْ الْغُبَارُ وَالْعَرَقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُمْ الْعَرَقُ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ ج إِنْسَانٌ مِنْهُمْ وَهُوَ عِنْدِي فَقَالَ النَّبِيُّ ج لَوْ أَنَّكُمْ تَطَهَّرْتُمْ لِيَوْمِكُمْ هَذَا.»
18-    عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «أن النبي ج قَالَ: لِقَوْمٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ: لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلاً يُصَلِّى بِالنَّاسِ ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُيُوتَهُمْ.»
19-    أبو الجعد الضمرىس روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ تَرَكَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ طَبَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَى قَلْبِهِ.» وفی روایة: «فَهُوَ مُنَافِقٌ.»
20-    سمره بن جندبس روایت کرده است: «عن النبي ج قال: مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ فَلْيَتَصَدَّقْ بِدِينَارٍ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَبِنِصْفِ دِينَارٍ.»
21-    ابن عباسب در روزی بارانی به مؤذِّنش گفت: «إِذَا قُلْتَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَلَا تَقُلْ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ قُلْ صَلُّوا فِي بُيُوتِكُمْ فَكَأَنَّ النَّاسَ اسْتَنْكَرُوا قَالَ فَعَلَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي إِنَّ الْجُمْعَةَ عَزْمَةٌ وَإِنِّي كَرِهْتُ أَنْ أُحْرِجَكُمْ فَتَمْشُونَ فِي الطِّينِ وَالدَّحَضِ.»
22-    وهب بن کیسانس روایت کرده است: «اجْتَمَعَ عِيدَانِ عَلَى عَهْدِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فَأَخَّرَ الْخُرُوجَ حَتَّى تَعَالَى النَّهَارُ ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ فَأَطَالَ الْخُطْبَةَ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى وَلَمْ يُصَلِّ لِلنَّاسِ يَوْمَئِذٍ الْجُمُعَةَ، فَذُكِرَ ذَلِكَ لِابْنِ عَبَّاسٍ، فَقَالَ: أَصَابَ السُّنَّةَ.»
23-    عبدالرحمن بن کعب بن مالکس روایت کرده است: «أَنَّهُ (کعب بن مالک) كَانَ إِذَا سَمِعَ النِّدَاءَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَرَحَّمَ لأَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ فَقُلْتُ لَهُ إِذَا سَمِعْتَ النِّدَاءَ تَرَحَّمْتَ لأَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ لأَنَّهُ اوّل مَنْ جَمَّعَ بِنَا فِى هَزْمِ النَّبِيتِ مِنْ حَرَّةِ بَنِى بَيَاضَةَ فِى نَقِيعٍ يُقَالُ لَهُ نَقِيعُ الْخَضِمَاتِ. قُلْتُ كَمْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ قَالَ أَرْبَعُونَ.»
24-    از ابوهریرهس نقل شده که: «انه كَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَهُوَ بِالْبَحْرَینِ یسْأَلُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ، فَكَتَبَ إِلَیهِ عُمَرُ أَنْ جَمِّعُوا، حَیثُ مَا كُنْتُمْ.»
25-    سلمه بن اکوعس روایت کرده است: «كُنَّا نُجَمِّعُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ نَرْجِعُ نَتَتَبَّعُ الْفَىْءَ.»
26-    سائب بن یزیدس روایت کرده است: «كَانَ النِّدَاءُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَلَمَّا كَانَ عُثْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكَثُرَ النَّاسُ زَادَ النِّدَاءَ الثَّالِثَ عَلَى الزَّوْرَاءِ.»
27-    جابرس روایت کرده است: «جَاءَ سُلَيْكٌ الْغَطَفَانِىُّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: يَا سُلَيْكُ! قُمْ فَارْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا - ثُمَّ قَالَ - إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالإِمَامُ يَخْطُبُ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَلْيَتَجَوَّزْ فِيهِمَا.»
28-    عبدالله بن الزبیرب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَا مِنْ صَلاةٍ مَفْرُوضَةٍ إِلا وَبَيْنَ يَدَيْهَا رَكْعَتَانِ.»
29-    ابوهریرهس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُصَلِّيًا بَعْدَ الْجُمُعَةِ، فَلْيُصَلِّ أَرْبَعًا.»
30-    أمّ هشام دختر حارثهل روایت کرده است: «مَا أَخَذْتُ ﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ﴾ إلاَّ عَنْ لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ج يَقْرَؤُهَا كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ عَلَى الْمِنْبَرِ إِذَا خَطَبَ النَّاسَ.»
31-    عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا صعد المِنْبَرَ اسْتَقْبَلَنا بِوَجْهِهِ.»
32-    ابن عمرب روایت می‌کند: «كان النبي ج إذَا خَرَجَ يَومَ الجُمُعةِ فَقَعَدَ عَلىَ المِنبَرِ أذَّنَ بِلال.»
33-    پیامبر ج هر سخنرانی و خطبه‌ای را با أذکار زیر شروع می‌کردند: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَمَّا بَعْدُ!»
34-    جابر بن سمرهس روایت کرده است: «كَانَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَخْطُبُ قَائِمًا فَمَنْ نَبَّأَكَ أَنَّهُ كَانَ يَخْطُبُ جَالِسًا فَقَدْ كَذَبَ فَقَدْ وَاللَّهِ صَلَّيْتُ مَعَهُ أَكْثَرَ مِنْ أَلْفَىْ صَلاَةٍ.» وفی روایة: «ثمَّ يَقْعُدُ قَعْدَةً لا يتكلمُ.»
35-    جابر بن سمرهس در وصف خطبۀ پیامبر ج گفته است: «كَلامٌ يَعِظُ بِهِ النَّاسَ، وَيَقْرَأُ آيَاتٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ يَنْزِلُ، وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْدًا، وَصَلاتُهُ قَصْدًا.»
36-    ابوهریرهس روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج یقول: إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْصِتْ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ فَقَدْ لَغَوْتَ.»
37-    انس بن مالکس روایت کرده است: «أَصَابَتْ النَّاسَ سَنَةٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فَبَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِيَالُ فَادْعُ اللَّهَ لَنَا أَنْ يَسْقِيَنَا قَالَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدَيْهِ.»
38-    حصین بن عبدالرحمنس روایت کرده است: «عَنْ عُمَارَةَ بْنِ رُؤَيْبَةَ قَالَ رَأَى بِشْرَ بْنَ مَرْوَانَ عَلَى الْمِنْبَرِ رَافِعًا يَدَيْهِ فَقَالَ قَبَّحَ اللَّهُ هَاتَيْنِ الْيَدَيْنِ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج مَا يَزِيدُ عَلَى أَنْ يَقُولَ بِيَدِهِ هَكَذَا. وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ الْمُسَبِّحَةِ.»
39-    جابر بن عبداللهب روایت نموده: «كان رسول الله ج إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَعَلاَ صَوْتُهُ وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ حَتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ.»
حدیث اوّل: تاریخچۀ روز جمعه
ابوهریرهس روایت کرده که پیغمبر خدا ج فرمودند: «خَيْرُ يَوْمٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فِيهِ خُلِقَ آدَمُ وَفِيهِ أُهْبِطَ مِنْ الْجَنَّةِ وَفِيهِ تِيبَ عَلَيْهِ وَفِيهِ مَاتَ وَفِيهِ تَقُومُ السَّاعَةُ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَهِيَ مُصِيخَةٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ حِينِ تُصْبِحُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ شَفَقًا مِنْ السَّاعَةِ إِلَّا الْجِنَّ وَالْإِنْسَ وَفِيهِ سَاعَةٌ لَا يُصَادِفُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ يُصَلِّي يَسْأَلُ اللَّهَ شَيْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ.»  «بهترین روزی که خورشید در آن طلوع کرده روز جمعه می‌باشد که در این روز آدم آفریده شد و در این روز (از زمین) هبوط کرد و توبهاش قبول واقع شد و فوت کرد و در این روز قیامت برپا می¬شود و هیچ جنبده¬ای جز انسان و جن نیست که در روز جمعه از ترس (بر پایی) قیامت مضطرب و نگران می‌باشد، و در روز جمعه زمانی وجود داد که بندۀ مسلمانی با آن مواجه نمی‌شود در حالیکه نماز می¬گذارد و از خداوند حاجتی را می¬خواهد مگر اینکه به وی خواهد داد.»
این فرمودۀ پیغمبر عظیم الشأن ج بیانگر وقایع مهم و خاصی در ارتباط با روز جمعه می¬باشد که نقطه عطف حیات انسان می¬باشند و همچنین بیانگر فضایلی از این روز میمون می¬با¬شد، این موارد عبارتند از:
1-    روز جمعه بهترین روزها و سرور ایّام است.
2-    آفرینش آدم÷.
3-    هبوط آدم÷ به زمین.
4-    قبول توبه آدم÷.
5-    وفات آدم÷.
6-    برپاشدن روز قیامت.
7-    وجود زمانی خاص در جمعه که خداوند به قاطعیّت اجابت دعای بنده¬اش را می¬کند.
حدیث دوم: جمعه برترین روز نزد خداوندأ
ابولبابهس روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ سَيِّدُ الْأَيَّامِ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَأَعْظَمُهَا عِنْدَهُ وَأَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِﻷ مِنْ يَوْمِ الْفِطْرِ وَيَوْمِ الْأَضْحَى.»  «پیامبر خدا ج فرمودند: سرور روزها روز جمعه می¬باشد و بزرگترین آن‌ها در نزد خداوند است و در نزد خداوندأ از عید فطر و عید قربان بزرگتر است».
پس برای ما معلوم می¬گردد که هیچ روزی نزد خداوندأ همانند روز جمعه اهمیّت ندارد؛ و همانگونه که شب قدر، سیّد شب‌ها بوده، روز جمعه هم سیّد روزها می¬باشد؛ و لذا باید مسلمانان قدر این عید بزرگ را بدانند و حتی بیشتر از عید فطر و قربان به استفاده از فضیلت این روز همّت گمارند.
حدیث سوّم: روز ملاقات با خداوندأ در روز قیامت
أنس بن مالکس روایت کرده است: «أن رسول الله ج قال: أَتَانِي جِبْرِيلُ بِمِثْلِ الْمِرْآةِ الْبَيْضَاءِ فِيهَا نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ، قُلْتُ: يَا جِبْرِيلُ: مَا هَذِهِ؟ قَالَ: هَذِهِ الْجُمُعَةُ، جَعَلَهَا اللَّهُ عِيدًا لَكَ وَلأُمَّتِكَ، فَأَنْتُمْ قَبْلَ الْيَهُودِ، وَالنَّصَارَى، فِيهَا سَاعَةٌ لا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ يَسْأَلُ اللَّهَ فِيهَا خَيْرًا إِلا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ، قَالَ: قُلْتُ: مَا هَذِهِ النُّكْتَةُ السَّوْدَاءُ؟، قَالَ: هَذَا يَوْمُ الْقِيَامَةِ، تَقُومُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ، وَنَحْنُ نَدْعُوهُ عِنْدَنَا الْمَزِيدَ، قَالَ: قُلْتُ: مَا يَوْمُ الْمَزِيدِ؟ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ فِي الْجَنَّةِ وَادِيًا أَفْيَحَ، وَجَعَلَ فِيهِ كُثْبَانًا مِنَ الْمِسْكِ الأَبْيَضِ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ يَنْزِلُ اللَّهُ فِيهِ، فَوُضِعَتْ فِيهِ مَنَابِرُ مِنْ ذَهَبٍ لِلأَنْبِيَاءِ، وَكَرَاسِيُّ مِنْ دُرٍّ لِلشُّهَدَاءِ، وَيَنْزِلْنَ الْحُورُ الْعِينُ مِنَ الْغُرَفِ فَحَمِدُوا اللَّهَ وَمَجَّدُوهُ، قَالَ: ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ: اكْسُوا عِبَادِي، فَيُكْسَوْنَ، وَيَقُولُ: أَطْعِمُوا عِبَادِي، فَيُطْعَمُونَ، وَيَقُولُ: اسْقُوا عِبَادِي، فَيُسْقَوْنَ، وَيَقُولُ: طَيَّبُوا عِبَادِي فَيُطَيَّبُونَ، ثُمَّ يَقُولُ: مَاذَا تُرِيدُونَ؟ فَيَقُولُونَ: رَبِّنَا رِضْوَانَكَ، قَالَ: يَقُولُ: رَضِيتُ عَنْكُمْ، ثُمَّ يَأْمُرُهُمْ فَيَنْطَلِقُونَ، وَتَصْعَدُ الْحُورُ الْعِينُ الْغُرَفَ، وَهِيَ مِنْ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ، وَمِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ»  «جبرئیل به نزد من آمد، در حالی که در دستش چیزی را حمل می¬کرد، که مثل آئینۀ سفید بود و در آن (چیزی) مانند یک لکۀ سیاه دیده می-شد، گفتم: این چیست در دستت، ای جبرئیل؟ فرمود: این جمعه است که خداوند آن را برای تو و أمّتت عید قرار داده و شماها بر یهودیان و مسیحیان أولی هستید، و در این روز لحظه‌ای وجود دارد که بنده‌ای که در این زمان خیری از خداوند خواسته، با آن موافقت نکرده (و در این زمان دعا نکرده) مگر خداوند به وی خواهد داد، گفتم: این لکۀ سیاهی چیست؟ فرمود: این روز قیامت است که در روز جمعه برپا می¬شود و ما در نزد خود به آن "یوم المزید" می¬گوئیم، گفتم: "یوم المزید" چیست؟ فرمود: خداوند در بهشت دشتی پهناور قرار داده و در (کف) آن ریگ‌هایی از مشک سفید است و وقتی روز جمعه فرا می-رسد، خداوند بر آن فرود می‌آید و در آن منبرهایی از طلا برای پیامبران و صندلی‌هایی از دُر برای شهداء قرار داده می¬شود و حوری ها از اتاق‌هایشان پایین می¬آیند و (بهشتیان) خداوند را سپاس و تمجید می¬کنند، جبرئیل گفت: خداوند می¬فرماید: بندگانم را بپوشانید و آن‌ها پوشیده می‌شوند، و می¬فرماید: بندگانم را طعام دهید، و طعام داده می-شوند و می¬فرماید: بندگانم را سیراب کنید، سیراب می¬شوند و می¬فرماید: بندگانم را خوشبو کنید و خوشبو می¬شوند سپس می¬فرماید: چه می-خواهید؟ می¬گویند: ای پرودگار ما! رضایتت (را خواهانیم) فرمود: از شماها راضی شدم سپس به آن‌ها امر می¬فرماید که می¬توانید بروید و حوری‌های درشت چشم (به سوی) اتاق‌ها بالا می¬روند که از زبرجد سبز و یاقوت قرمز می¬باشند.»
از این روایت مشخص می¬گردد که خداوندأ هنگام قیامت، در روز جمعه با بندگانش دیدار کرده و آنان مشرَّف به رؤیت جمال مبارک وی می¬گردند؛ لذا بندگان باید حق جمعه را به خوبی ادا کرده تا در آن روز شرمندۀ پروردگارشان نگردند و از این نعمت والا و وصف ناپذیر بهره¬مند شوند.
همچنین نشان می¬دهد که جایگاه جمعه نزد ملائکه همانند جامه-ی سپیدی بوده که نقطه¬ی سیاهی در آن می¬باشد. وواضح بوده که این نقطه به وضوح مشخص می¬باشد؛ ولذا نزد ملائکه هم همین جایگه را دارد.
حدیث چهارم: جمعه روز خاص مسلمانان
حذیفهس روایت کرده که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَضَلَّ اللَّهُ عَنِ الْجُمُعَةِ مَنْ كَانَ قَبْلَنَا فَكَانَ لِلْيَهُودِ يَوْمُ السَّبْتِ وَكَانَ لِلنَّصَارَى يَوْمُ الأَحَدِ فَجَاءَ اللَّهُ بِنَا فَهَدَانَا اللَّهُ لِيَوْمِ الْجُمُعَةِ فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ وَالسَّبْتَ وَالأَحَدَ وَكَذَلِكَ هُمْ تَبَعٌ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَحْنُ الآخِرُونَ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَالاوّلونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمَقْضِىُّ لَهُمْ قَبْلَ الْخَلاَئِقِ.»  «پیامبر خدا ج فرمودند: خداوند روز جمعه را از امت‌های قبل از ما (به سبب سرکشی و عصیان) محروم کرد و روز شنبه را به یهود و روز یکشنبه را به نصاری داد. پس خداوند آن را برای ما قرار داد و ما را به سوی روز جمعه هدایت فرمود، پس (ترتیبش را) جمعه، شنبه و یکشنبه قرار داد و به همین صورت نیز آن‌ها در روز قیامت بعد از ما هستند. ما در اهل دنیا آخرین (أمّت) هستیم و در روز قیامت از سابقین و پیشی گیرانی هستیم که قبل از (دیگر) آفریدگان حسابرسی می¬شوند.»
این حدیث به فضیلت خاص دیگری از جمعه می¬پردازد و آن مختص بودنش برای مسلمانان می¬باشد و با ارج نهادن و تکریم این روز و انجام وظایف و بهره¬مند شدن از فضایل این روز حق این روز پرداخته می¬شود.
 ابن بطال گفته: بر یهود و نصاری روزی از جمعه فرض گردید و انتخاب آن جمعه به خودشان واگذار شد تا شریعت و قوانین دینشان را در آن اقامه کنند ولی آن‌ها در اینکه کدامین روز باشد اختلاف کردند و هدایت نیافتند تا روز جمعه را انتخاب کنند.  امام نووی نیز در این زمینه چنین گفته است: امکان دارد که صراحتاً به انتخاب روز جمعه امر شده باشند و آن‌ها اختلاف کرده که آیا تعیین جمعه لازم است یا حق تبدیل آن به روز دیگر را دارند پس اجتهاد کردند و خطا کردند.  ولی با دادن این روز به مسلمانان و ارج نهادنش، مسلمانان از مزایا و فضیلت این نعمت بزرگ و باشکوه بهره¬مند شدند و می¬شوند.
همچنین نشان می¬دهد که احترام این روز وانجام دادن عبادات مخصوص به خودش، نشان از هدایت یافتن ومسیر صحیح هدایت می-دهد؛ چرا که فقط هدایت یافتگان این روز را می¬یابند.
حدیث پنجم: عید بودن جمعه
ابوهریرهس روایت کرده است: «سمعتُ رسولَ اللهِ ج يقول: إِنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَوْمُ عِيدٍ فَلَا تَجْعَلُوا يَوْمَ عِيدِكُمْ يَوْمَ صِيَامِكُمْ إِلَّا أَنْ تَصُومُوا قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ.» «از پیامبر خدا ج شنیدم که می¬فرمود: روز جمعه روز عید است و روز عید را روزِ روزه گرفتن قرار ندهید مگر اینکه قبل و یا بعد آن را روزه گرفته باشید.»
پیامبر خدا ج روز جمعه را روز عید معرفی کرده تا مسلمانان در آن شاد و مسرور بوده و به نظافت و عبادت مشغول شوند، و حتّی پیامبر ج توصیه فرموده در این روز، روزۀ مستحبی گرفته نشود مگر اینکه قبل و بعدش شخص روزه گرفته باشد و یا روزۀ قضا بجا آورد، و این حاکی از آن است تا مسلمان با خانواده¬اش و اطرافیانش اوقات خوب و پرشعفی داشته باشد و بیشتر صلۀ رحم بجا آورد.
از آنجائیکه روز جمعه سرور روزها و پربرکترین روز در نزد حق تعالی است باید توجه داشت اگرچه گناه در هر حال و موقعیتی حرام، نکوهیده و مذموم است ولی شایسته بوده در روزی که روز شادی و عبادت است، در روزی که بزرگترین و والاترینِ أیّام می¬باشد انسان از گناه بپرهیزد و خصوصاً مجالس شادی و خوشی خود را کاملاً مشروع و خالی از هر معصیتی در این روز بزرگ انجام دهد تا باشد که خداوند به لطف خود و برکت این روز شادی وی را افزون، ماندگار و پرخیر قرار دهد.
حدیث ششم: مُردن در روز جمعه
عبدالله بن عمرو بن عاصب روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج مَنْ مَاتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وُقِيَ فِتْنَةَ الْقَبْرِ.» «پیامبرخدا ج فرمودند: هر کس در روز یا شب جمعه بمیرد از فتنۀ قبر نجات می-یابد.»
از فضائل بس والای روز جمعه فضیلتِ مُردن در روز جمعه می¬باشد که بنابر فرموده رسول اکرم ج از فتنۀ قبر سوال وجواب نکیر ومنکر- نجات می¬یابد و این عفو و لطف بزرگ و شگرف شاملش می¬گردد.
حدیث هفتم: قرائت سورۀ کهف
ابوسعید خدریس از پیامبر ج روایت کرده است: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ فِى يَوْمِ الْجُمُعَةِ أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ.»  «هر کس در روز جمعه سورۀ کهف را بخواند برایش نوری بین وی تا خانۀ قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) قرار داده می¬شود.»
قرائت سورۀ کهف در روز جمعه باعث بوجود آمدن نوری به فاصلۀ خوانندۀ آن تا کعبۀ معظمه می¬شود. و روز قیامت هرکس برای عبور از روی پل صراط و گذشتن از آن تنگناها نیاز به نور دارد که إن شاء الله با قرائت این سوره حاصل می¬گردد.

 

حدیث هشتم: قرائت سورۀ سجده و إنسان در نماز صبحِ روز جمعه
ابوهریرهس روایت کرده که: «كَانَ النَّبِيُّ ج يَقْرَأُ فِي الْجُمُعَةِ فِي صَلَاةِ الْفَجْرِ ﴿الم تَنْزِيلُ السَّجْدَةَ﴾ وَ ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ﴾. «پیامبر ج در روز جمعه در نماز فجر.الم تَنْزِيلُ السَّجْدَةَ و﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ﴾ [الإنسان: 1]. تلاوت می¬کردند.»
برخی بر این باورند که نماز صبح روز جمعه دارای سجده¬ای اضافی است و آن¬را سجدۀ جمعه نام نهاده¬اند و در صورتی اگر سورۀ سجده (که دارای سجده تلاوت می¬باشد) خوانده نشود و سوره¬ای دیگر مانند سورۀ علق بجای آن خوانده شود که در آن سجده است مطابق حدیث عمل نشده است.
و باید توجه داشت که سجدۀ اضافی به ماتبعِ خواندن سورۀ سجده است و خواندن سورۀ سجده مستحب است که به ماتبعِ آن سجده برده می¬شود نه بردن سجده بخاطر خواندن سوره¬ای غیر از سورۀ سجده. پس مقصد اصلی خواندن سورۀ سجده است نه بردن سجدۀ تلاوت. به اتفاق کلیۀ علما بردن سجده¬ای دیگر در نماز صبح روز جمعه مستحب نیست.

حدیث نهم: دعا کردن در جمعه
جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبي ج: يَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. يُرِيدُ سَاعَةً لاَيُوجَدُ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَيْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»  «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن (روز) ساعتی وجود دارد که هر مسلمانی در آن لحظه از خداوندﻷ چیزی را بخواهد، خداوند حتماً آن را به وی خواهد داد، این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.»
دعا با همۀ فضائل و شوکتی که در دین اسلام دارد در روز جمعه از مکنتی خاص برخوردار می¬باشد که جدای از اجر خاص، لحظه¬ای در این روز قرار داده شده که خداوند به قاطعیّت اجابت بنده¬اش را می¬کند و دعایش را قبول می¬کند.
با وجود اختلاف زیاد اندیشمندان در تعیین این وقت گران‌بها، پس از تحلیل و بررسی نصوص و سند آن‌ها بس محرز می¬نماید که این زمان اندک در اواخر روز جمعه بعد از نماز عصر و نزدیک به نماز مغرب می-باشد؛ چرا که جدای از اینکه نصوص استنادی آن صحیح و صریح می-باشند بلکه علمای سلف و خلف زیادی بر آن قلم صحه گذاشته¬اند.
با این وجود بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت کرده¬اند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ذَكَرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ فِيهِ سَاعَةٌ لَا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي يَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى شَيْئًا إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ وَأَشَارَ بِيَدِهِ يُقَلِّلُهَا.»  «پیامبر خدا ج در روز جمعه ابراز داشتند که در این روز زمانی وجود دارد که بنده¬ای مسلمان با آن موافقت نکرده (و در این زمان دعا نکرده) در حالیکه ایستاده و نماز می¬خواند و از خداوند چیزی را خواسته مگر اینکه خداوند آن¬را به وی عطا خواهد کرد و ایشان با دستانش (اشاره فرمودند که) زمان کمی است.»
احادیثی که دلالت بر اواخر عصر می¬نمایند زیاد و مطلق هستند؛ یعنی مقید نشده¬اند ولی حدیث ابوهریرهس فوق الذکر مقید به " وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي " در حالی که در قیام و نمازگزار است مقید می¬باشد، در این رابطه می¬توان گفت طبق نظر اصولیونِ شافعیّه، حنفیّه، مالکیّه و حنابله از آنجائیکه "حکم" (قبولی دعا در این زمان) و "سبب" (عصر روز جمعه) در احادیث یکی می¬باشند حمل مطلق بر مقیّد می¬شود.  یعنی؛ در حالی که شخص نمازگزار و در قیام باشد دعا نماید دعایش اجابت می¬گردد البته هر چند برخی از فقها مانند ظاهریه هر دو (مطلق و مقید) را ملاک قبولی دعا می¬دانند و الزامی به حمل مطلق بر مقید نمی¬بینند همانطور که از بسیاری از احادیث که بدون قیدِ " وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي " آمده¬اند همین برداشت می¬گردد. با وجود راجح بودن دیدگاه جمهور فقها و اصولیون مبنی بر حمل مطلق بر مقید؛ یعنی اینکه که شخص در اواخر عصر جمعه در حالی که نماز می¬خواند و در قیام است از خداوند طلب دعا نماید، این سؤال مطرح است:
آیا خواندن نماز بعد از عصر کراهت ندارد؟ چرا که اگر کراهت داشته باشد خواندن نمازی که کراهت دارد نمی¬تواند از چنین فضیلتی برخوردار باشد.
در جواب این سؤال می¬توان گفت که نماز خواندن بعد از عصر مکروه نیست  و فقط وقتی مکروه است که نزدیک غروب آفتاب شود. چنان‌که على ¬بن أبى طالبس روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِىَّ ج نَهَى عَنِ الصَّلاَةِ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلاَّ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ.»  «پیامبر ج فرمودند: بعد از عصر نماز نخوانید مگر اینکه در حالی نماز بخوانید که خورشید بالا باشد (و غروب نکرده باشد).»
طاوس یمانی گفته است: «عن عائشةَ أنها قَالَتْ: لَمْ يَدَعْ رَسُولُ اللَّهِ ج الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ. قَالَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ قال رسول الله ج: لاَ تَتَحَرَّوْا طُلُوعَ الشَّمْسِ وَلاَ غُرُوبَهَا فَتُصَلُّوا عِنْدَ ذَلِكَ.»  «عائشه گفته: پیامبر ج به (خواندن) دو رکعت بعد از عصر فرا نخوانده. طاوس گفت: عائشه گفت: که پیامبر خدا ج فرموده¬اند: در موقع طلوع و غروب خورشید آهنگ و قصد نکنید که در این مواقع نماز بخوانید.»
 همچنین أبوسلمه بن عبدالرحمن گفته است: «أَنَّهُ سَأَلَ عَائِشَةَ عَنِ السَّجْدَتَيْنِ اللَّتَيْنِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يُصَلِّيهِمَا بَعْدَ الْعَصْرِ فَقَالَتْ كَانَ يُصَلِّيهِمَا قَبْلَ الْعَصْرِ ثُمَّ إِنَّهُ شُغِلَ عَنْهُمَا أَوْ نَسِيَهُمَا فَصَلاَّهُمَا بَعْدَ الْعَصْرِ ثُمَّ أَثْبَتَهُمَا وَكَانَ إِذَا صَلَّى صَلاَةً أَثْبَتَهَا. قَالَ يَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ قَالَ إِسْمَاعِيلُ تَعْنِى دَاوَمَ عَلَيْهَا.»  «از عائشه از دو رکعت نمازی سؤال شد که پیامبر خدا ج بعد از عصر خواند. گفت: ایشان آن را قبل از عصر می¬خواندند سپس به دلیل مشغولیت نتوانستند یا فراموش کردند بعد از عصر خواندند (و بعد از آن) بر آن مداومت داشتند و ایشان (عادت داشتند هرگاه) نمازی می-خواندند بر آن مداومت می¬کردند. یحیی¬ بن أیوب گفت: اسماعیل (راوی حدیث) گفت:" أثبتهما" یعنی؛ مداومت می¬ورزیدند.»
 و شریح بن هانیءس روایت کرده است: «سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنِ صَلاةِ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ كَانَ يُصَلِّي؟ فَقَالَتْ: كَانَ يُصَلِّي الْهَجِيرَ، ثُمَّ يُصَلِّي بَعْدَهَا رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يُصَلِّي الْعَصْرَ، ثُمَّ يُصَلِّي بَعْدَهَا رَكْعَتَيْنِ، قُلْتُ: فَقَدْ كَانَ عُمَرُ يَضْرِبُ عَلَيْهِمَا وَيَنْهَى عَنْهُمَا، فَقَالَتْ: كَانَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يُصَلِّيهِمَا، وَقَدْ عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ يُصَلِّيهِمَا، وَلَكِنَّ قَوْمَكَ أَهْلَ الَيَمَنِ قَوْمٌ طَغَامٌ، يُصَلُّونَ الظُّهْرَ، ثُمَّ يُصَلُّونَ مَا بَيْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، وَيُصَلُّونَ الْعَصْرَ، ثُمَّ يُصَلُّونَ مَا بَيْنَ الظُّهْرِ والمغرب، فَضَرَبَهُمْ عُمَرُ، وَقَدْ أَحْسَنَ.»  «از عائشه در مورد نماز رسول الله ج پرسیدم ووی گفت: پیامبر ج بعد از خواندن نماز ظهر دو رکعت نماز می-خواند و بعد از خواندن نماز عصر هم دو رکعت نماز می¬خواند! ومن به عائشه گفتم: اما اگر کسی بعد از عصر نماز می¬خواند، عمر وی را می¬زد! اما عائشه جواب داد: حتی عمر هم آن نماز را می¬خواند و می¬دانست که رسول الله ج هم آن را می¬خوانده است! اما قوم تو (یمن) وقتی نماز ظهر را می¬خواندند تا نماز عصر نماز می¬خواندند؛ و وقتی نماز عصر را می¬خواندند، تا ناز مغرب هم نماز می¬خواندند؛ لذا عمر هم از این کار آنان نهی فرمود (تا مبادا هنگام غروب که نهی شده نماز خوانده باشند.)»
لذا همواره رسول الله ج بر خواندنش بعد از نماز عصر مداومت داشته و عائشهل روایت کرده است: «قَالَتْ صَلاَتَانِ مَا تَرَكَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِى بَيْتِى قَطُّ سِرًّا وَلاَ عَلاَنِيَةً رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ وَرَكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ.»  «رسول الله ج در خانه¬ام همواره دو نماز را می¬خوانده وبر خواندنش مداومت داشتند: دورکعت قبل از صبح ودو رکعت بعد از عصر.»
و همچنین علت اینکه پیامبر ج-دو رکعت نماز بعد از عصر را- همواره در خانه می¬خوانده، این بوده که برای أمّتش مشقت ایجاد نگردد و عائشهل روایت کرده است: «وَالَّذِي ذَهَبَ بِهِ مَا تَرَكَهُمَا حَتَّى لَقِيَ اللَّهَ وَمَا لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى ثَقُلَ عَنْ الصَّلَاةِ وَكَانَ يُصَلِّي كَثِيرًا مِنْ صَلَاتِهِ قَاعِدًا تَعْنِي الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ وَكَانَ النَّبِيُّ ج يُصَلِّيهِمَا وَلَا يُصَلِّيهِمَا فِي الْمَسْجِدِ مَخَافَةَ أَنْ يُثَقِّلَ عَلَى أُمَّتِهِ وَكَانَ يُحِبُّ مَا يُخَفِّفُ عَنْهُمْ.»  «سوگند به ذاتی که آنحضرت ج را از این دنیا برد که رسول خدا ج خواندن دو رکعت بعد از نماز عصر را تا هنگام رحلت، ترک نفرمود. و ایشان، زمانی رحلت کرد که نماز خواندن برایش دشوار گردید و بسیاری از نمازهایش را نشسته می‌خواند. وچون آنحضرت ج همیشه تخفیف را برای امت خود دوست داشت، این دو رکعت را در مسجد نمی‌خواند تا مبادا باعث زحمت امّت گردد.»
پس از این روایات مشخص شد که: رسول الله ج به علّت اینکه مردم هنگام غروب آفتاب نماز نخوانند، از خواندن نماز بعد از عصر نهی فرموده است؛ و گرنه اگر هنگام غروب نماز خوانده نشود، جایز بوده چنان‌که در روایاتی که مشاهده شد واضح و روشن می¬باشد پس هر کس خواهان این فضیلت است باید در اواخر روز جمعه در حالی که در قیام نماز (بعد از خواندن حمد و سوره یا بعد از برخواستن از رکوع) می¬باشد دعای خود را از باری تعالی بنماید و در این راستا هر دعایی در امر دنیا و عقبی جایز است و نیز شخص می¬تواند دعایش را با زبان مادری خود بیان نماید، هر چند أولی به بیان دعا با زبان عربی و استفاده از دعاهای ثابت شده با نصوص شرعی می¬باشد.
اما اینکه چرا شریعت این ساعت را برای ما مشخص نفرموده، هماندد شب قدر ویا تعداد گناهان کبیره می¬باشد؛ تا انسان همواره محتاط بوده واز کل گناهان دوری کرده وهمدنین ده شب آخر رمضان را به دنبال شب قدر گشته وهمچنین تمام بعد از عصر را مشغول دعا کردن شود. (وَ اللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصَّوابِ)
حدیث دهم: فضیلت زود رفتن به نماز جمعه
ابوهریرهس روایت کرده است که پیغمبر ج فرموده¬اند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الثَّانِيَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ كَبْشًا أَقْرَنَ وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً وَمَنْ رَاحَ فِي السَّاعَةِ الْخَامِسَةِ فَكَأَنَّمَا قَرَّبَ بَيْضَةً فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ حَضَرَتْ الْمَلَائِكَةُ يَسْتَمِعُونَ الذِّكْرَ.»  «هر کس در روز جمعه غسل جنابت نماید و سپس زود (به سوی نماز جمعه) رهسپار شود مانند آن است که شتر ماده‌ای را قربانی کرده است و هرکس در ساعت دوّم رهسپار شود مانند آن است که گاو ماده‌ای را قربانی کرده است و هر کس در ساعت سوّم رهسپار شود مانند آن است که گوسفند نری را قربانی کرده باشد و هر کس در ساعت چهارم رهسپار شود مانند آن است که مرغی را قربانی کرده است و هر کس در ساعت پنجم رهسپار شود مانند آن است که با بخشیدن تخم مرغی به خداوند تقرّب جسته است و هرگاه امام (از منزلش به سوی مسجد) خارج شد ملائکه حاضر می¬شوند و به پند (و موعظه) گوش فرا می¬دهند.»
از این روایت چندین حکم و فضیلت خاص جمعه استنباط می¬شود که در خور توجه هستند:
1-    همبستری همسران با یکدیگر در شب و روز جمعه تا قبل از نماز جمعه مستحب و ممدوح می¬باشد.
2-    اگرچه برخی از فقها قائل به واجب بودن غسل جمعه هستند ولی با توجه به دلایلی از جمله روایت سمره بن جندبس مستحب بودن آن ثابت می¬گردد: «قال النبي ج: مَنْ تَوَضَّأَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَبِهَا وَنِعْمَتْ وَمَنِ اغْتَسَلَ فَهُوَ أَفْضَلُ.»  «پیامبر ج فرمودند: هر کس روز جمعه وضو بگیرد چه خوب و عالیست و هر کس غسل کند بهتر و عالی¬تر است.»
3-    طبق این فرموده و نیز طبق فرمودۀ پیامبر اکرم ج: «إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ.»  «هر کس از شما به نماز جمعه بیاید غسل کند.» و در روایت مسلم آمده: «إِذَا اراَد أَحَدُكُمْ أن یأتی الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ.»  «هر کس خواست به نماز جمعه بیاید غسل کند.»
جمهور فقها بر خلاف ظاهریه استنباط کرده¬اند که غسل جمعه بخاطر آمدن به نماز جمعه می¬باشد نه روز جمعه. پس هر کس؛ مرد و زن، بیمار و سالم، مسافر و غیر مسافر که قصد آمدن به نماز جمعه را داشته باشند مستحب تأکیدی می¬باشد که غسل جمعه بجا آورند.
4-    وقت غسل جمعه از طلوع فجر روز جمعه تا آمدن برای حضور نماز جمعه آغاز می¬گردد که أولی آن است که غسل به آمدن به نماز جمعه نزدیک باشد؛ زیرا این غسل بخاطر حضور در نماز و پاک و نظیف حاضر شدن در بین مسلمین می¬باشد و جماعت مسلمان در هیئتی زیبا و تمیز گرد هم آیند.
5-    کیفیّت غسل جمعه همانند غسل جنابت است؛ زیرا پیامبر اکرم ج فرموده¬اند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ... » «هرکس در روز جمعه غسل نماید، غسل جنابت نماید...».
6-    این حدیث بیانگر فضیلت نابی در زمینه زود به نماز جمعه می-باشد، اگرچه فقها در تقسیم بندی زمان¬های جمعه اختلاف¬نظر دارند ولی آنچه راجح به نظر می¬رسد دیدگاه جمهور فقها می¬باشد که بر این باورند که رسول الله ج در حدیثی، جمعه را به دوازه ساعت تقسیم بندی نموده و در این حدیث هم از لفظ "ساعات" استفاده کرده که نشان می¬دهد همان ساعات معروف (هر ساعت 60 دقیقه) می¬باشد و جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبي ج: يَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. يُرِيدُ سَاعَةً لاَيُوجَدُ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَيْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ ﻷ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»  «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن میان ساعتی است که اگر هر مسلمانی از خداوند عَزَّ وَجَلَّ چیزی را بخواهد به او خواهد داد، و این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.» و چون امام در ساعت ششم خارج می¬گردد، لذا نشان می¬دهد که مقصود این حدیث شش ساعت قبل از زوال است. با این اوصاف محرز است که منظور از این شش ساعت، شش ساعت قبل از أذان ظهر است که برای هر ساعت زودتر رفتن به مسجد برای ادای نماز جمعه ثواب و فضیلتی بیشتر وجود دارد. اما برای امام مستحب است که در لحظۀ آخر یعنی؛ اندکی مانده به وقت نماز از خانه خارج شده و در وقت أذان در مسجد حضور داشته باشد؛ زیرا طبق روایت سائب بن یزیدس: «كَانَ النِّدَاءُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا.»  «از زمان پیامبر ج و ابوبکر و عمرب اوّل نداء در روز جمعه وقتی بوده که امام بر منبر می¬نشست.» پس از این روایت استنباط می¬شود که مستحب است امام در موقع أذان داخل مسجد باشد.
حدیث یازدهم: پوشیدن بهترین لباس خصوصاً لباس سفید
عبدالله بن عباسب روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ وَإِنَّ خَيْرَ أَكْحَالِكُمُ الإِثْمِدُ يَجْلُو الْبَصَرَ وَيُنْبِتُ الشَّعْرَ.»  «لباس سفید بپوشید؛ چرا که از بهترینِ لباس‌های شماست و مُردگانتان را با (پارچۀ) سفید کفن کنید و بهترین سرمۀ چشم، سنگ سرمه (آنتیموان) است که چشم را جلا داده و باعث رشد مو(ی مژه ها) می¬شود.»
پوشیدن بهترین لباسی که انسان دارد از سنن روز جمعه می¬باشد. اکثر علما بر این باورند که پوشیدن لباس زیبا و تمیز سنّتی است برای کسانی که به نماز جمعه می¬روند. بهترین رنگ لباسی که پیامبر ج به آن اشاره فرموده¬اند لباس سفید است که جدای از روز جمعه در هر موقع و زمانی حتّی در مواقع تعزیه پوشیدن آن سنّت است.
حدیث دوازدهم: استعمال عطر در موقع رفتن به نماز جمعه
عبدالله بن عمرو بن عاصب از رسول الله ج روایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِيبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِيَابِهِ ثُمَّ لَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ يَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.»  «هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم بر ندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعه‌اش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»
جدای از احکامی که نص حدیث آشکارا بدان اشاره می¬فرماید از جمله سنّت¬های رفتن به نماز جمعه خوشبو کردن خود می¬باشد البته این استحباب برای مردان است؛ و نباید زن برای رفتن به مسجد، معطر از خانه بیرون رود. ابوهریرهس روایت کرده است: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، وَلْيَخْرُجْنَ تَفِلاتٍ.»  «زنان وکنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ (ولی آنان هم وقتی به مسجد می¬روند،) بوی خوش به خود نزنند. و با همان بوی خود خارج شوند.»
همچنین بر شخص محرم در حج استعمال عطر حرام است، به دلیل اینکه رسول الله ج فرمودند: «لاَ يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ ثَوْبًا مَسَّهُ وَرْسٌ وَلاَ زَعْفَرَانٌ.»  «انسان محرم نباید لباسی بپوشد که وَرس (گیاه خوشبو) و زعفران به آن خورده است.»
و امام ابن حجر/ گفته است: «ألحَقَ العُلَمَاءُ بِذلِكَ أنوَاعَ الطِّيبِ لَلاشتِرَاكِ فِي الحُكمِ.»  «علماء به ورس(گیاهی خوشبو) و زعفران، سایر بوهای خوش را قیاس کرده¬اند؛ چرا که همه یک علت دارند.»
حدیث سیزدهم: فضیلت عطر، مسواک وغسل کردن در روز جمعه
أبو سعید و أبوهریرهب روایت می‌کنند که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاسْتَاكَ وَمَسَّ مِنْ طِيبٍ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِيَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى يَأْتِيَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ يَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ ثُمَّ رَكَعَ مَا شَاءَ أَنْ يَرْكَعَ ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَيْنَهَا وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِي قَبْلَهَا.»  «هرکس در روز جمعه، غسل کند و مسواک بزند و اگر عطر داشت استفاده کند، و بهترین لباسش را بپوشد، و بعد از آن به مسجد برود، و از روی شانه‌های مردم عبور نکند (وهرجایی را که خالی یافت بنشیند،) و سپس تا جایی که خداوندأ خواسته نماز بخواند، و سپس وقتی که امام آمد، ساکت باشد (و به خطبه گوش دهد)، موجب کفارۀ گناهان (صغیره¬ای) است که از جمعۀ قبل تاکنون مرتکب شده است.»
این حدیث جدای از بیان برخی از سنن جمعه که محرز هستند به این فضیلت اشاره دارد که در صورتیکه شخص نماز جمعه¬اش را کامل بجای آورد و موجب آزار مردم در هنگام خطبه نگردد خداوند گناهان صغیرۀ وی را بین دو جمعه می¬بخشد.
از فرمودۀ پایین محرز می¬گردد که حدیث مذکور اشاره به بخشیدن گناهان صغیره دارد نه کبیره.
حدیث چهاردهم: نماز جمعه وسیلۀ بخشیده شدن گناهان
عبدالله بن عمروب روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ ج قَالَ يَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ فَرَجُلٌ حَضَرَهَا يَلْغُو فَذَاكَ حَظُّهُ مِنْهَا وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُكُوتٍ وَلَمْ يَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ وَلَمْ يُؤْذِ أَحَدًا فَهِيَ كَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِي تَلِيهَا وَزِيَادَةُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾  «سه دسته به نماز جمعه می¬روند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو می¬گوید و این بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا می¬خواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب می¬کند و اگر بخواهد مستجاب نمی¬کند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی می¬گردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دست کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد.»
در این حدیث پیامبر ج اشاره به این می¬نمایند که جدای از هفت روز در حدیث قبل، گناه ده روز وی بخشیده می¬شود به شرط سکوت نمازگزار و عدم آزار دیگران در هنگام برپایی نماز جمعه.
حدیث پانزدهم: پیاده و با آرامش به نماز جمعه رفتن
اوس بن اوسس روایت کرده است: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ مَنْ غَسَّلَ وَاغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَبَكَّرَ وَابْتَكَرَ وَمَشَى وَلَمْ يَرْكَبْ فَدَنَا مِنْ الْإِمَامِ وَاسْتَمَعَ وَلَمْ يَلْغُ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ عَمَلُ سَنَةٍ أَجْرُ صِيَامِهَا وَقِيَامِهَا.»  «از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: هر کس روز جمعه غسل کند و نیکو غسل نماید و در اوّل وقت (به نماز جمعه) برود و زود برود و با پیاده برود و سوار هیچ مَرکبی نشود و به امام نزدیک شود و خوب گوش فرا دهد و کلام لغو (و بی فایده) نگوید به ازای هر قدمش اجر عمل یک سال از روزه و قیام (و نماز) برای وی خواهد بود.»
از جمله مستحبات و فضائل روز جمعه پیاده و زود رفتن به نماز جمعه می¬باشد، به گونه¬ای که نمازگزار به امام و خطیب جمعه در حدّ امکان نزدیک شود، ولی نباید برای نزدیک شدن به امام از روی شانۀ مردم عبور نماید.
همچنین پیامبر اکرم ج می¬فرماید: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِي سَبِيلِ الله حَرَّمَهُ الله، عَلَى النَّارِ.»  «هر کس قدم‌هایش در راه خداوند، غبارآلود شود، خداوند آتش را بر وی حرام می¬کند.»
رفتن به نماز جمعه و در واقع هر نمازی باید با تأنی و آرامش باشد و شخص به سمت مسجد ندود و بدین وسیله به خود و دیگران استرس و فشار وارد کند و حتّی در مواردی عجله و شتابان به سوی مسجد و نماز جماعت رفتن باعث رنجش و هتک حقوق دیگران می¬شود، فرمودۀ پیامبر اکرم ج ملاک این حکم است، ایشان ج می¬فرماید: «إِذَا أُقِيمَتِ الصَّلاةُ فَلا تَأْتُوهَا تَسْعَوْنَ، ايتُوهَا تَمْشُونَ عَلَيْكُمُ السَّكِينَةُ، فَمَا أَدْرَكْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَكُمْ فَأَتِمُّوا.»  «هرگاه نماز اقامه گردید با عجله و شتابان به سوی آن نروید، با حالتی آرام و با تأنّی به سمت آن پیاده حرکت کنید، به هر (مقداری از نماز رسیدید) آن¬را بخوانید و هر مقدار (از نماز را از دست دادید، بعد از سلام امام برخیزید و آن ¬را) تمام کنید.»
این حکم در مورد کسی که سوار بر ماشین و یا مرکبی به مسجد می¬رود نیز صدق می¬کند که مستحب است آرام و با تأنی حرکت کند حتّی اگر فقط قسمتی از نماز را دریابد؛ مگر اینکه به کل نماز نرسد که در نتیجه چون جمعه واجب است لذا باید عجله کند البته عجله¬ای که موجب تضییع حق دیگران و اذیت و آزار به دیگران و ضرر به خود و دیگران نباشد.


حدیث شانزدهم: وجوب نماز جمعه بر هر مسلمان
طارق بن شهابس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً عَبْدٌ مَمْلُوكٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِيضٌ.»  «جمعه حقّی واجب بر هر مسلمانی در جماعت بجز بردۀ مملوک و زن و کودک و مریض می¬باشد.»
بنابر این حدیث نماز جمعه بر هر مقیمِ مذکرِ سالمیِ که نماز جمعه در محل سکونتش برپا می¬شود فرض عین است. و در واقع طبق آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ٩﴾ [الجمعة: 9]. «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید». نماز جمعه بر مقیمی فرض است که در موقع ندای جمعه به سمت مسجدِ محل برپایی نماز حرکت کند و در صورتی که در موقع نماز به مسجد برسد بر وی فرض می¬باشد. البته برخی از فقها بر این باورند که هر مقیمی که ندای جمعه را بشنود نماز جمعه بر وی واجب است، در تحلیل این دیدگاه می¬توان گفت با این وصف اشخاص کَر و یا کسانیکه بنا بر مشغولیّت و یا دلایلی ندای جمعه را نشنیدند بر آن‌ها واجب نیست که در واقع عکس این حاکم است و همچنین روایت‌هایی که در این زمینه به آنان استدلال می¬شوند ضعیف می¬باشند.
حدیث هفدهم: سفر در روز جمعه
عبدالله بن عمرب روایت کرده است: «قال رَسُولُ اللهِ ج: لَيْسَ عَلَى الْمُسَافِرِ جُمُعَةٌ.»  «پیامبر ج فرمودند: بر مسافر نماز جمعه واجب نیست.»
به نظر می¬رسد که سفر و خارج شدن از محل سکونت قبل از نداء و أذان ظهر جمعه به هر دلیلی هیچ ایراد شرعی ندارد و مُباح می¬باشد و تمامی روایاتی که در جهت منع و تحریم و یا کراهت آن وجود دارند از حیث سند ایراد دارند و قابل احتجاج نمی¬باشند. پس می¬توان نتیجه گرفت که سفر بعد از زوال و أذان ظهر جمعه حرام می¬باشد مگر اینکه با وجود سفرش نماز جمعه¬اش را در سفر ادا نماید و نماز جمعه بر چنین مسافری فرض می¬باشد ولی سفر قبل آن مُباح می¬باشد پس نماز جمعه بر چنین مسافری طبق فرموده¬های پیامبر عظیم الشأن ج فرض نیست.
حدیث هجدهم: عدم وجوب جمعه بر بادیه¬نشینان
عائشهل روایت کرده است: «كَانَ النَّاسُ يَنْتَابُونَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ مَنَازِلِهِمْ وَالْعَوَالِيِّ فَيَأْتُونَ فِي الْغُبَارِ يُصِيبُهُمْ الْغُبَارُ وَالْعَرَقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُمْ الْعَرَقُ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ ج إِنْسَانٌ مِنْهُمْ وَهُوَ عِنْدِي فَقَالَ النَّبِيُّ ج لَوْ أَنَّكُمْ تَطَهَّرْتُمْ لِيَوْمِكُمْ هَذَا.»  «مردم از خانه¬هایشان و حومۀ مدینه روز جمعه (برای ادای نماز جمعه) یکی پس از دیگری می¬آمدند و از میان گرد و غبار می-گذشتند و آلوده به غبار و عرق می¬شدند به گونه¬ای که از (بدن) آن‌ها عرق خارج می¬شد و یکی از آن‌ها پیش پیامبر خدا ج آمد در حالی که پیامبر ج پیش من بود. پیامبر ج فرمودند: شما را چه می¬شد که خود را پاک می¬کردید.»
وعوالی مکانی‌های خارج از مدینه بوده که حدود چهار مایل (شش کیلومتر) از شهر فاصله داشته است.  
این فرموده نشان می¬دهد که نماز جمعه بر بادیه نشینان و کسانی که خارج از آبادانی زندگی می¬کنند واجب نیست؛ زیرا اگر واجب می¬بود رسول الله ج آنان را امر می¬فرمود که جمعه بخوانند ولی به آنان چیزی نفرمود؛ و آنان هم برای اینکه فضیلت نماز پشت سر پیامبر ج را از دست ندهند مختارانه در جمعه حضور پیدا می¬کردند.
حدیث نوزدهم: خواندن نماز جمعه
عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «أن النبي ج قَالَ: لِقَوْمٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ: لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ رَجُلاً يُصَلِّى بِالنَّاسِ ثُمَّ أُحَرِّقَ عَلَى رِجَالٍ يَتَخَلَّفُونَ عَنِ الْجُمُعَةِ بُيُوتَهُمْ.»  «پیامبر ج به مردمی که از (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف می‌کردند فرمود: قصد دارم امر کنم به مردی که (بجای من) نماز بگذارد و بر افرادی که در (انجام فریضۀ) جمعه تخلّف می‌کنند خانه‌هایشان را بر سرشان آتش زنم.»
بر مبنای نصوص مقدّس قرآن کریم و سنّت نبوی شریف از جمله حدیث مذکور و اجماع اصل بر آن است که خواندن نماز جمعه بر هر مسلمان مکلَّفی فرض عین است ولی برخی از افراد با دلایلی از شریعت از این حکم مستثنی می¬باشند. همچنین از این حدیث برداشت می¬گردد که اگر کسی تارک نماز جمعه باشد، حاکم می¬تواند او را تعزیر مالی هم بنماید.
حدیث بیستم: ترک نماز جمعه
أبو الجعد الضمرىس روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ تَرَكَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ طَبَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَى قَلْبِهِ.» وفی روایة: «فَهُوَ مُنَافِقٌ.»  «هرکس سه نماز جمعه را از روی سستی و تنبلی و بدون عذر ترک کند، خداوند تَبَارَک وَتَعَالَى بر قلبش مهر می‌زند.» و در روایت دیگر آمده: «او منافق است.»
کسی که با اعتقاد به وجوب نماز جمعه در انجام آن به هر دلیل و بدون عذر شرعی پیاپی اهمال کند دچار گناه کبیره شده و آن نشانه¬ای از صفت نفاق است و خداوند بر قلبش مُهری می¬زند که درک و شعورش را در فهم و درک شریعت خدشه¬دار می¬کند و بر ایمانش تأثیر دارد و باید ترک این گناه بزرگ را کرده و از درگاه باری تعالی طلب مغفرت نماید.
حدیث بیست ویکم: کفّارۀ ترک نماز جمعه
سمره بن جندبس روایت کرده است: «عن النبي ج قال: مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ فَلْيَتَصَدَّقْ بِدِينَارٍ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَبِنِصْفِ دِينَارٍ.»  «هر کس نماز جمعه را بدون عذر ترک کند، دیناری را صدقه دهد و اگر نداشت نصف دینار را صدقه دهد.»
ترک عمدی نماز جمعه آنقدر از دیدگاه شریعت مذموم می¬باشد که جدای از تأثیر در ایمان بلکه نبیّ اکرم ج برای پاک شدن گناهِ ترک آن و زدودن آثارش در زندگی دنیوی و أخروی توصیه به دادن صدقه داده¬اند.
امام ماوردی هم طبق این روایت فتوی داده و گفته که اگر کسی عمداً نماز جمعه نرفت، مستحب بوده که یک دینار و یا نصف دینار صدقه دهد.  البته باید اشاره گردد که استنباط فقها از این فرموده، وجوب کفّاره در صورت ترک عمدی نماز جمعه نیست، بلکه امر بر ندب حمل شده و دادن صدقه مستحب می¬باشد واین نشانۀ بزرگ بودن گناهِ ترک عمدی نماز جمعه می¬باشد که صدقه و انفاق به همراه توبه و استغفار باعث می¬شود تا آثار گناه از بین رود؛ چرا که خداوند می¬فرمایند: ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ﴾ [هود: 114]. «‏بیگمان نیکی‌ها بدی‌ها را از میان می‌برد».  
با این وصف هر کس عمداً ترک جمعه کند، نماز ظهر بر وی واجب است؛ زیرا واجب در این وقت یکی از این دو نماز است؛ نماز جمعه یا نماز ظهر. پس هر کس ترک نماز جمعه کند نماز ظهر پابرجاست و وی مخاطب انجام این وظیفه است.
حدیث بیستم ودوم: وجود عذر دلیلی بر ترک نماز جمعه
ابن عباسب در روزی بارانی به مؤذِّنش گفت: «إِذَا قُلْتَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَلَا تَقُلْ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ قُلْ صَلُّوا فِي بُيُوتِكُمْ فَكَأَنَّ النَّاسَ اسْتَنْكَرُوا قَالَ فَعَلَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي إِنَّ الْجُمْعَةَ عَزْمَةٌ وَإِنِّي كَرِهْتُ أَنْ أُحْرِجَكُمْ فَتَمْشُونَ فِي الطِّينِ وَالدَّحَضِ.»  «هرگاه گفتی: أشهد أن محمّداً رسول الله نگو: حي على الصلاه بگو: (صلوا في بیوتکم: نمازتان را در خانه بخوانید) و نماز جمعه عزیمت است (واگر کسی حي علی الصلاة را بشنود حتماً به جمعه می‌آید هرچند مشقت باشد) و من هم ناپسند می‌دانم که در گل و لای به مسجد بیایید و به مشقت بیفتید.»
برخی از فقها حالت‌هایی همچون ترس از دستگیر شدن توسط حاکم ظالم، ترس از دزد یا حیوان درنده و باران و برف و گل و لای شدید به گونه¬ای که رفتن به مسجد را سخت و مشقت¬آور کند و یا در حبس و زندان بودن  و... عذرهایی می¬دانند که سببِ رخصت شده و حکم وجوب را از مکلَّف برمی¬دارد. اساس استدلال این رخصت این است که خداوند به اندازۀ توانایی بر انسان تکلیف می¬کند.
حدیث بیست وسوم: مقارن شدن روز عید با روز جمعه
وهب بن کیسانس روایت کرده است: «اجْتَمَعَ عِيدَانِ عَلَى عَهْدِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فَأَخَّرَ الْخُرُوجَ حَتَّى تَعَالَى النَّهَارُ ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ فَأَطَالَ الْخُطْبَةَ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى وَلَمْ يُصَلِّ لِلنَّاسِ يَوْمَئِذٍ الْجُمُعَةَ، فَذُكِرَ ذَلِكَ لِابْنِ عَبَّاسٍ، فَقَالَ: أَصَابَ السُّنَّةَ.»  «در زمان ابن زبیر دو عید مقارن شدند. وی خارج شدن (برای ادای نماز را) تا بالا آمدن روز به تأخیر انداخت سپس خارج شد و خطبه خواند و خواندن خطبه را طولانی کرد و (از منبر) پایین آمد و نماز (عید را) خواند و مردم در آن روز نماز جمعه نخواندند. این را برای ابن عباسب تعریف کردند وی گفت: مطابق سنّت عمل کرده است.»
از جمله عذرهایی که موجب ساقط شدن وجوب نماز جمعه می¬باشد حالتیست که نماز جمعه با عید قربان و یا عید فطر در یک روز مقارَن شود و شخص نماز عید را به صورت جماعت بخواند در خواندن نماز جمعه مخیّر خواهد بود ، حدیث مذکور و روایت‌هایی دیگر مؤید این حکم هستند.
حدیث بیست وچهارم: تاریخچۀ نماز جمعه
عبدالرحمن بن کعب بن مالکس روایت کرده است: «أَنَّهُ (کعب بن مالک) كَانَ إِذَا سَمِعَ النِّدَاءَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ تَرَحَّمَ لأَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ فَقُلْتُ لَهُ إِذَا سَمِعْتَ النِّدَاءَ تَرَحَّمْتَ لأَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ لأَنَّهُ اوّل مَنْ جَمَّعَ بِنَا فِى هَزْمِ النَّبِيتِ مِنْ حَرَّةِ بَنِى بَيَاضَةَ فِى نَقِيعٍ يُقَالُ لَهُ نَقِيعُ الْخَضِمَاتِ. قُلْتُ كَمْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ قَالَ أَرْبَعُونَ.»  «عبدالرحمن بن کعب گفته که هرگاه پدرم صدای أذان جمعه را می‌شنید برای سعد بن زراره رحمت می‌فرستاد. به وی گفتم چرا همیشه اینکار را می¬کنی و به وی درود می¬فرستی؟ جواب داد: زیرا وی اوّل کسی بود که ما را در هزم النبیت مکانی واقع در حَرَّۀ بَنِى بَیاضَةَ، برای نماز جمعه گردآورد. عبدالرحمن گفت: چند نفر بودید؟ گفت: چهل نفر.»
اولین جمعه¬ای که پیامبر ج با اصحابش برای ادای نماز جمعه گردهم آمدند در قبیلۀ بنی سالم بن عوف در داخل درّه¬ای بود که آن‌ها در آنجا مسجدی ساخته بودند و این در حالی بود که پیامبر ج بعد از هجرت به مدینه پا به آنجا گذاشتند.  البته باید اشاره شود که بنا بر روایت مذکور اوّلین کسی که نماز جمعه را در اسلام برگزار کرد أَسْعَد بْن زُرَارَه بود که در مدینه مردم را به دستور پیامبر ج (هنوز ایشان هجرت نکرده بودند) جمع کرد و نماز جمعه را برپاداشت.
حدیث بیست وپنجم: خواندن نماز جمعه در هر مکانی
از ابوهریرهس نقل شده که: «انه كَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَهُوَ بِالْبَحْرَيْنِ يَسْأَلُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ، فَكَتَبَ إِلَيْهِ عُمَرُ أَنْ جَمِّعُوا، حَيْثُ مَا كُنْتُمْ.»  «ابوهریره به عمر نامه نوشتند و از او در مورد برگزاری نماز جمعه پرسیدند. عمر در جواب نامه نوشت: هرجا که هستید نماز جمعه بخوانید.»
حافظ ابن حجر عسقلانی می¬گوید: این روایت را ابن خزیمه تصحیح نموده است. و این روایت ابراز می¬دارد که اهالی شهر و روستا باید نماز جمعه بخوانند.  با وجود اختلاف¬نظر برخی فقها به نظر می¬رسد نماز جمعه در شهر و روستا صحیح و بر مکلَّفین و افراد واجدالشرایط واجب است و در این راستا توجه گردد که خواندن نماز جمعه منحصر در مسجد آن منطقه نیست بلکه مسلمانان می¬توانند در هر مکانی گردِ هم آیند و این فریضه را برپای دارند اگرچه خواندن آن در مسجد فضیلت خاص خود را دارد ولی نباید آن¬را به خارج از شهر یا روستا انتقال دهند و یا در بیرون از شهر و روستا نماز جمعه بخوانند.؛ چرا که پیامبر ج فرموده¬اند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِى أُصَلِّى.»  «نماز بخوانید همانگونه که من نماز می¬خوانم.» و ایشان هرگز نماز جمعه را به خارج از شهر یا روستا انتقال نداده¬اند. و در صورتی که منطقه¬ای بنا بر بلاهای طبیعی و غیر طبیعی همچون سیل، زلزله، بمباران و ... از بین روند نماز جمعه بر آن‌ها واجب است؛ چرا که آن‌ها با این وصف نیز ساکنان این منطقه محسوب می¬شوند مگر اینکه بنا بر شرایط و اوضاع حاکم نماز جمعه غیر ممکن و یا موجب حرج و سختی نامطلوبی شود.
بر کوچ¬نشینان و بادیه¬نشینان هرچند جامعه¬ای منسجم باشند و با هم زندگی همزیستی داشته باشند، نماز جمعه واجب نیست مگر اینکه ندای جمعه را بشنوند؛ چرا که پیامبر ج هرگز به قبیله¬های اطراف مدینه امر به نماز جمعه نکردند.  
حدیث بیست وششم: زمان برپایی نماز جمعه
سلمه بن اکوعس روایت کرده است: «كُنَّا نُجَمِّعُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ نَرْجِعُ نَتَتَبَّعُ الْفَىْءَ.»  «ما هنگام زوال برای نماز جمعه با رسول الله ج جمع می‌شدیم و (اینقدر زود آن را شروع می‌کرده و به پایان می‌رساندیم) که به دنبال سایه می¬گشتیم (و هنوز سایه خوب شکل نگرفته بود».
آغاز زمان نماز جمعه در وقت ظهر موقع وجوب نماز ظهر می¬باشد و آن موقع زوال خورشید است به¬گونه¬ای که سایۀ هر چیزی به اندازۀ خودش می¬باشد؛ زیرا این دو فرض در یک زمان انجام می¬گیرند و هیچ اختلافی در زمان این دو نیست و فعل پیامبر ج مؤیّد صریحی بر این حکم می¬باشد. پس بنابر دیدگاه جمهور اگر خطبۀ نماز جمعه قبل از أذان ظهر شروع شود نماز جمعه باطل خواهد بود؛ چراکه خطبه و نماز جمعه از هم قابل تفکیک نیستند پس نماز و خطبه قبل از وقت باطل¬اند و شروع آن نیز قبل از وقت موجب ابطال خواهد بود.
حدیث بیست وهفتم: أذان نماز جمعه
سائب بن یزیدس روایت کرده است: «كَانَ النِّدَاءُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَلَمَّا كَانَ عُثْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكَثُرَ النَّاسُ زَادَ النِّدَاءَ الثَّالِثَ عَلَى الزَّوْرَاءِ.»  «از زمان پیامبر ج و ابوبکر و عمرب اوّل نداء در روز جمعه وقتی بوده که امام بر منبر می‌نشست. و در زمان عثمانس در حالی که (تعداد) مردم زیاد شد، ندای سوّم در زوراء (مکانی در بازار مدینه) را اضافه نمود.»
این عملکرد عثمانس مصالح مرسله می¬باشد بدین معنا دربردارندۀ مصلحتی است که دلیلی در شریعت بر رد ندارد و با مقاصد شریعت که جمع کردن مردم با ندای أذان برای نماز می¬باشد، هم¬خوانی دارد. از این رو این عملکرد ایشان بدعت محسوب نمی¬شود.  و از آنجائیکه تعداد مسلمانان زیاد شدند و مشغولیّت آن‌ها به مشاغل و مسائل مختلف زیاد گشته أذان اوّل قبل از وقت نماز جمعه یعنی؛ قبل از ظهر اقامه می-گردد تا فرا رسیدن وقت اصلی نماز یعنی؛ أذان دوّم، تا بدینوسیله مردم خود را آماده کنند و به سوی مسجد روانه شوند.
در ارتباط به أذان روز جمعه لازم به ذکر است:
-    أذان روز جمعه در موقعی که امام بر منبر می¬نشیند اعلام می-گردد. و تکرار أذان بعد از آن مبنایی در شریعت ندارد.
-    فاصلۀ أذان اوّل با أذان دوّم (وقت واقعی نماز جمعه یعنی؛ ظهر) مدّت زمانی باشد که بنابر شرایطِ مردم مانندِ ازدحام و مشاغل و ترافیک و ...، مردم آگاه شوند که به نماز جمعه نزدیک می-شوند.
-    بنابر فرمودۀ خداوند:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ٩﴾ [الجمعة: 9]. «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید». معامله در وقت نماز جمعه حرام است  ولی از آنجائیکه وقت نماز جمعه از أذان دوّم آغاز می¬شود هرگونه معامله¬ای بین این دو أذان مباح و حلال است.
-    با وجود اینکه هدف از أذان دوّم جمع¬آوری مردم بوده و در صورتی که در جامعه¬ای نیازی به آن نباشد حذف آن ایرادی ندارد، در عصر حاضر که مردم تومارهای ساعت نمازها را در اختیار دارند و رسانه¬ها به پخش أذان و موقع آن مبادرت می¬ورزند و أذان با صدای بلند از بلندگوه‌ها پخش می¬شود چند بار اعلام می¬تواند بی-فایده باشد و تمسّک به فعل پیامبر ج و شیخینب أولی می-باشد. ولی در صورتی که مصلحت و نیاز اقتضا کند و اعلام¬های مکرّر سودمند باشد تکرار دوّم و حتّی سوّم و یا بیشتر مشروع می¬باشد و با مقاصد شریعت هم نوایی دارد.
-    هرگونه عملی در این فاصله مبنی بر قرائت قرآن خصوصاّ با صدای بلند و پخش آن از بلندگو و یا أذکار دسته¬جمعی تأییدیه-ای از شریعت ندارند بلکه هر کس می¬تواند بعد از حضور در مسجد و خواندن دو رکعت تحیة المسجد  به قرائت قرآن و یا ذکر تا شروع خطبۀ نماز جمعه مشغول شود و نباید با این اعمال مزاحمت و تشویش برای دیگران حاصل گردد.
- در صورتیکه أذان نماز جمعه گفته می¬شود دیگر مساجد که نماز جمعه در آن‌ها اقامه نمی¬گردد نباید أذان بگویند؛ زیرا هدف از أذان اعلام و دعوت به نماز می¬باشد و حال در مساجد دیگر در موقع ادای نماز جمعه نباید اقامۀ نماز ظهر با جماعت گزارده شود لذا نمی¬توان جواز أذان گفتن را به آن‌ها داد.
حدیث بیست وهشتم: دو رکعت سنّت هنگام دخول به مسجد
جابرس روایت کرده است: «جَاءَ سُلَيْكٌ الْغَطَفَانِىُّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: يَا سُلَيْكُ! قُمْ فَارْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا - ثُمَّ قَالَ - إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالإِمَامُ يَخْطُبُ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَلْيَتَجَوَّزْ فِيهِمَا.»  «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه می‌خواندند. پیامبر ج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان. سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه می¬خواند دو رکعت نماز بخواند و آن را کوتاه و مختصر بخواند.»
این روایت نشان می¬دهد هنگام دخول به مسجد خواندن دو رکعت نماز تحیة المسجد برای نمازگزاران مستحب می¬باشد؛ و حتی هنگام خطبۀ امام هم این استحباب جاری است ولی با وجود اختلاف¬نظر فقها در زمینۀ خواندن نماز تحیة المسجد توسط خطیب در هنگام ورودش به مسجد قبل از بالا رفتن از منبر نماز جمعه به نظر می¬رسد بر اساس نبود دلیلی صحیح و صریح از مستحب بودن این امر و نخواندن نماز تحیة المسجد توسط پیامبرج در موقع ورودش به مسجد در موقع نماز جمعه و مستقیم به بالای منبر رفتن محرز است که چنین عملی برای خطیب مستحب نمی¬باشد. ابن عمرب روایت می¬کند: «كان النبي - صلى الله عليه وسلم - إذا خرج يوم الجمعة فقعد على المنبر أذن بلال.»  «پیامبر ج هرگاه در روز جمعه خارج می¬شدند، بر منبر می¬نشستند و بلال أذان می¬گفتند.»
حدیث بیست ونهم: سنّت قبل از جمعه
عبدالله بن الزبیرب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَا مِنْ صَلاةٍ مَفْرُوضَةٍ إِلا وَبَيْنَ يَدَيْهَا رَكْعَتَانِ.»  «رسول الله ج فرمودند: قبل از هر نماز فرضی دو رکعت سنّت وجود دارد.»
به نظر می¬رسد که سنّت راتبه¬ا¬ی قبل از جمعه وجود ندارد؛ چرا که همانطور که از سیرة رسول الله ج واضح بوده، وقتیکه که ایشان ج از خانه خارج می¬گردیدند روی منبر می¬رفته و بلالس هم شروع به أذان دادن می¬کرده است و پس از اتمام أذان، خطبه می-خواندند. و هیچ حدیثِ صحیحی هم که دالِّ بر خواندن این سنّت توسط رسول الله ج بوده باشد وجود ندارد؛ و همچنین در زمان ایشان ج هم خوانده نمی¬شده؛ چرا که اصلاً فرصتی برای خواندن وجود نداشته است.
اما در مکان‌هایی که امام فرصت خواندن نماز را داده و یا دیر جمعه برگزار می¬گردد، خواندنش جایز بوده و ثواب دارد و در واقع سنّت غیرِ موکّد می¬باشد. همانطور که در بعضی مکان‌ها پس از أذان مغرب سریعاً نماز مغرب خوانده می¬شود لذا کسی نمی¬تواند نماز بخواند امّا اگر امام اجازه دهد خواندنش ثواب دارد. هرچند که در هیچ روایت صحیحی نیامده که رسول اللهج سنّت قبل از مغرب خوانده باشد.
دلایل صحیح این دیدگاه:
-    عبدالله بن مغفلس روایت کرده است: «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: بَيْنَ كُلِّ أَذَانَيْنِ صَلَاةٌ.»  «بین هر أذان واقامه¬ای دو رکعت نماز سنّت وجود دارد.»
و لذا بین أذان جمعه و اقامۀ نماز جمعه هم دو رکعت سنّت وجود دارد.
-    عبدالله بن الزبیرب روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَا مِنْ صَلاةٍ مَفْرُوضَةٍ إِلا وَبَيْنَ يَدَيْهَا رَكْعَتَانِ.»  «رسول الله ج فرمودند: قبل از هر نماز فرضی دو رکعت سنّت وجود دارد.»
و نماز جمعه هم فرض بوده لذا قبل از آن خواندن دو رکعت نماز جایز است.
-    نماز جمعه (بدل) نماز ظهر می¬باشد؛ لذا (بدل) در همۀ موارد حکم اصل را داشته مگر اینکه قرینۀ صارفه¬ای بر جدایی آن‌ها داشته باشیم.
لذا امام ابن تیمیه/ هم بر این قول بوده و گفته است: (قول صحیح بر این بوده که قبل از نماز جمعه سنّت راتبه¬ا¬ی معیّن وجود ندارد؛ و لذا نمازی که بین دو أذان خوانده می¬شود، جایز و حسن می¬باشد؛ لذا اگر کسی آن¬را خواند، برای وی ایرادی نیست و کسی هم که نخواند، بر او هم ایرادی نیست؛ واین متعادل¬ترین اقوال دربارۀ حکم سنّت قبل از جمعه می¬باشد و سخن امام احمد بن حنبل/ هم بر آن دلالت دارد.)  (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
حدیث سی ام: سنّت¬های بعد از نماز جمعه
ابوهریرهس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُصَلِّيًا بَعْدَ الْجُمُعَةِ، فَلْيُصَلِّ أَرْبَعًا.»  «رسول الله ج فرمودند: هرکس بعد از جمعه نماز می¬خواهد، چهار رکعت بخواند.»
خلافی دربارۀ استحباب سنّت بعد از جمعه مشاهده نمی¬شود و روایات صحیح رسول الله ج هم برآن دلالت دارد. پس به نظر می¬رسد تعداد رکعات بعد از جمعه بر این بوده که نمازگزار مخیّر به هر رکعتی است که می¬خواهد. لیکن اگر چهار رکعت بخواند أفضل است؛ چرا که رسول الله ج بعد از جمعه دو رکعت خوانده¬اند امّا به ما امر نمودند که چهار رکعت بخوانیم و واضح بوده که امر رسول الله ج أفضل می¬باشد.
لذا امام ابن حزم/ گفته¬اند: «چهار رکعت بعد از جمعه مؤکّد بوده؛ چرا که رسول الله ج به ما امر کرده¬اند؛ و آنچه که رسول الله ج به ما امر نموده¬اند أفضل از چیزی است که بدان امر نکرده¬اند.»  
و امام شوکانی/ هم گفته¬اند: «اینکه –طبق روایت عبدالله بن عمر- رسول الله ج بعد از جمعه دو رکعت خوانده¬اند، منافاتی با مشروعیّتِ چهار رکعت ندارد؛ چرا که در اصول فقه خوانده¬ایم که تعارضی بین قول خاص به أمّت و فعل رسول الله ج–که دلیل صریحی بر تبعیّت از ایشان ج می‌باشد،- وجود ندارد.»  
حدیث سی ویکم: اتّخاذ منبر در نماز جمعه
أمّ هشام دختر حارثهل روایت کرده است: «مَا أَخَذْتُ ﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ﴾ إلاَّ عَنْ لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ج يَقْرَؤُهَا كُلَّ يَوْمِ جُمُعَةٍ عَلَى الْمِنْبَرِ إِذَا خَطَبَ النَّاسَ.»  «من ﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ﴾. را جز از زبان پیغمبر خدا ج نشینده¬ام (و) ایشان ج هر جمعه بر منبر در موقعیکه برای مردم خطبه می¬خواندند آن¬را قرائت می¬فرمودند.»
محرز و آشکار است که پیامبر خدا ج بر روی منبر خطبه خوانده¬اند و یاران بزرگوارش به فرموده¬های گهربار و نابش با جان و دل گوش فراداده¬اند. و در این زمینه اختلافی مشاهده نمی¬شود. و همچنین خطبه بر روی منبر از زوایای مختلفی سودمند است. جدای از اینکه اعلام به حاضرین راحت¬تر و بهتر صورت می¬گیرد، مشاهدۀ خطیب و نمازگزاران باعث بالا رفتن کارایی موعظه و توجه مخاطبان می¬شود.
هچنین از این روایت برمی¬آید که خواندن سوره [ق] در خطبه جمعه وشرح آن مستحب می¬باشد.
حدیث سی ودوم: رو کردن امام به مردم هنگام خطبه
عبدالله بن مسعودس روایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِذَا صعد المِنْبَرَ اسْتَقْبَلَنا بِوَجْهِهِ.»  «پیغمبر خدا ج هرگاه از منبر بالا می‌رفتند با صورتشان به ما رو می‌کردند.»
از این روایت برداشت می¬گردد که امام هنگام خطبه به مردم رو کند؛ و نه اینکه پشت به آنان و یا سر به زیر بوده ویا اینکه به سمت خاصّی –خارج از سمت نماز گزاران- روکند.

 

حدیث سی وسوّم: زمان اذان گفتن موذن
ابن عمرب روایت می‌کند: «كان النبي ج إذَا خَرَجَ يَومَ الجُمُعةِ فَقَعَدَ عَلىَ المِنبَرِ أذَّنَ بِلال.»  «پیامبر ج هرگاه در روز جمعه خارج می‌شدند، بر منبر می‌نشستند و بلال أذان می‌گفتند.»
از این روایت برمی¬آید که مستحب بوده موذن وقتی اذان بگوید که امام روی منبر نشسته باشد. وهمچنین سنت بر این بوده که امام هنگام اذان در مسجد حضور داشته باشد.
حدیث سی وچهارم: خواندن دعای استفتاح خطبه
پیامبر ج هر سخنرانی و خطبه‌ای را با أذکار زیر شروع می‌کردند: «إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَمَّا بَعْدُ!»  «حمد از آنِ خداوند است و ما از وی یاری می‌طلبیم و از وی طلب مغفرت می‌نماییم و از شرارت نفسمان به وی پناه می‌بریم. هرکس را خداوند هدایت بخشد، گمراه کننده‌ای نخواهد داشت و هرکس را وی «به سبب تعدّی و نافرمانیش» گمراه سازد هدایتگری نخواهد داشت. و شهادت می‌دهم که هیچ معبود «بر حقّی» بجز الله وجود ندارد و شهادت می‌دهم محمّد بنده و فرستادۀ اوست. اما بعد.»
حدیث سی وپنجم: تعداد خطبۀ جمعه
جابر بن سمرهس روایت کرده است: «كَانَ يَخْطُبُ قَائِمًا ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَخْطُبُ قَائِمًا فَمَنْ نَبَّأَكَ أَنَّهُ كَانَ يَخْطُبُ جَالِسًا فَقَدْ كَذَبَ فَقَدْ وَاللَّهِ صَلَّيْتُ مَعَهُ أَكْثَرَ مِنْ أَلْفَىْ صَلاَةٍ.» وفی روایة: «ثمَّ يَقْعُدُ قَعْدَةً لا يتكلمُ.»  «پیامبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند سپس می¬نشستند سپس می-نشستند و در نهایت خطبه را ایستاده می¬خواندند (و به اتمام می‌رساندند)، هر کس به تو خبر دادند که ایشان نشسته خطبه می‌خواندند دروغ گفته است. و قسم به خداوند! من با ایشان بیش از دوهزار نماز را خوانده‌ام.» ودر روایتی آمده است: «سپس بین دوخطبه می¬نشست و سخن نمی¬گفت.»
این حدیث بیانی آشکار در این دارد که پیغمبر اکرم ج دو خطبه خوانده¬اند و همچنین این روایت دلیل بر مواظبت پیامبر ج بر ایستادن در حال خطبه می¬کند.
مچنین نشان می¬آید که بین دو خطبه بهترین کار برای همه سکوت وآرام گرفتن می¬باشد.
حدیث سی وششم: قرائت قرآن در خطبۀ جمعه
جابر بن سمرهس در وصف خطبۀ پیامبر ج گفته است: «كَلامٌ يَعِظُ بِهِ النَّاسَ، وَيَقْرَأُ آيَاتٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ يَنْزِلُ، وَكَانَتْ خُطْبَتُهُ قَصْدًا، وَصَلاتُهُ قَصْدًا.»  «پیغمبر ج ایستاده خطبه می‌خواندند سپس می-نشستند و سپس بر می¬خواستند و آیاتی را قرائت می¬کردند و خداوند را یاد می¬کردند و خطبه و نمازش نه طولانی بودند و نه کوتاه.»
حدیث سی وهفتم: سکوت در موقع خطبۀ جمعه
ابوهریرهس روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج یقول: إِذَا قُلْتَ لِصَاحِبِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْصِتْ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ فَقَدْ لَغَوْتَ.» «اگر روز جمعه هنگامیکه امام خطبه می¬خواند، به دوستت بگویی (ساکت باش!) کار بیهوده¬ای کرده¬ای. (وثوابی نبرده¬ای!)»
با وجود اختلاف فقها در "حکم تکلیفی سکوت" در موقع نماز جمعه آنچه به نظر می¬رسد سخن گفتن هنگام جمعه اگرچه مذموم واقع شده ولی حرام نبوده بلکه سکوت کردن مستحب می¬باشد؛ چرا که حدیث انس بن مالکس گواه این مطلب می¬باشد. أنس بن مالکس روایت می¬کند: «أَصَابَتْ النَّاسَ سَنَةٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فَبَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِيَالُ فَادْعُ اللَّهَ لَنَا أَنْ يَسْقِيَنَا قَالَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدَيْهِ.»  «در زمان رسول الله ج مردم دچار قحطسالی شدند. در یکی از روزهای جمعه که رسول الله ج بر منبر مشغول ایراد خطبه بود، یکی از اعراب بادیه نشین برخاست و گفت: یا رسول خدا! دام ها هلاک شدند و اهل و عیال گرسنه اند. برای ما از خدا طلب باران کن. آنحضرت ج دست‌هایش را بلند کرد.»
نمی¬توان گفت که این سخن گفتن در موقع نماز جمعه ضرورت بوده است؛ چرا که هیچ ضرورتی در صحبت کردن این شخص نبوده و می-توانست تا اتمام خطبۀ پیامبر ج صبر نماید امّا این کار را ننمود و پیامبر ج هم وی را تقریر و تأیید نمودند باوجود اینکه توصیه به سکوت را هم داشته¬اند. و حتّی زمانیکه خطبه را نمی¬شنویم، نباید صحبت کنیم و (بنا بر قول راجح و دلایل مربوطه) سکوت کردن در این حال نیز مستحب می¬باشد؛ چرا که اوّلاً: ما نهی شده¬ایم که هنگام خطبه صحبت نکنیم و شنیدن را برای ما شرط نکرده¬اند لذا اصل بر همان عموم خود باقی می¬ماند و ثانیاً: اگر کسی که خطبه را نمی¬شنود صحبت کند همین امر موجب می¬گردد که تشویش کم کم بین نمازگزاران بوجود آید و آن‌ها هم به صحبت کردن بیفتند.
همچنین در زمینۀ "حکم جوابِ سلام دادن و تشمیتِ عطسه-کننده" با وجود اختلاف فقها در این زمینه نیز باید باید اشاره کرد که سلام گفتن به نمازگزاران و "الحمدلله" گفتنِ عطسه¬کننده در موقع ادای خطبه مستحب نیست؛ زیرا آنچه مطلوب شریعت می¬باشد سکوت کردن و سخن نگفتن می¬باشد، حال با وجود این اگر کسی سلام گوید و عطسه¬کننده¬ای "الحمدلله" گوید به نظر می¬رسد که جایز نیست تشمیتِ عاطس و جوابِ سلام داده شوند؛ چرا که اصل بر سکوت در هنگام خطبه می¬باشد و هیچ دلیل صریحی مبنی بر تخصیص آن وجود ندارد؛ اگرچه شریعت فراخوانِ تشمیتِ عاطس و جواب سلام می¬باشد ولی در موقع خطبه دلیلی بر آن مشاهده نمی¬شود و از طرفی دیگر حتّی ذکر و دعا کردن هم هنگام خطبه مستحب نمی¬باشد؛ چرا که عبدالله بن عمروب روایت کرده است: «عَنْ النَّبِيِّ ج قَالَ يَحْضُرُ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَةٌ فَرَجُلٌ حَضَرَهَا يَلْغُو فَذَاكَ حَظُّهُ مِنْهَا وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِدُعَاءٍ فَهُوَ رَجُلٌ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنْ شَاءَ أَعْطَاهُ وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُ وَرَجُلٌ حَضَرَهَا بِإِنْصَاتٍ وَسُكُوتٍ وَلَمْ يَتَخَطَّ رَقَبَةَ مُسْلِمٍ وَلَمْ يُؤْذِ أَحَدًا فَهِيَ كَفَّارَةٌ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِي تَلِيهَا وَزِيَادَةُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾ [الأنعام: 160] . «سه دسته به نماز جمعه می¬روند: اوّل: مردیکه هنگام خطبه لغو می¬گوید واین بهرۀ وی از نماز جمعه است. و دوّم: مردیکه هنگام خطبه دعا می¬خواند و خداوند اگر بخواهد وی را مستجاب می¬کند و اگر بخواهد مستجاب نمی¬کند. و سوّم: مردیکه هنگام حضور در جمعه و خطبه ساکت بوده و از بالای گردن مؤمنی عبور نکرده و به کسی آزار نرسناده باشد لذا این جمعه کفارۀ گناهان ده روز وی می¬گردد و خداوندأ فرموده است: «هرکس کار نیکی انجام دهد (پاداش مضاعف، دست‌کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم) ده برابر دارد».
و از ظاهر این روایت مشخص می¬گردد حتّی دعا کردن هم مستحب نیست پس تشمیتِ عاطس و جوابِ سلام نیز مستحب نمی¬باشد بلکه استحباب بر عدم پاسخگویی بدان‌ها می¬باشد.
و در زمینۀ "حکم صلوات فرستادن بر پیغمبر ج بعد از بیان نام مبارک پیامبر ج توسط خطیب" در این موضوع نیز با وجود اختلاف فقها عدم استحباب صلوات فرستادن بر نبیّ بزرگوار ج هنگام خطبه راجح به نظر می¬رسد؛ چرا که از صحبت کردن در هنگام خطبه نهی شده¬ایم و برای تخصیص آن دلیلی می¬خواهد که موجود نیست. و از طرفی با وجود روایت فوق الذکر از عبدالله بن عمروب حتّی ذکر و دعا کردن هم هنگام خطبه مستحب نمی¬باشد؛ پس صلوات فرستادن نیز مستحب نمی¬باشد.
همچنین در زمینۀ "حکم آمین گفتن بعد از دعا و جهری کردن آن در حین خطبه" با وجود اختلاف فقها به نظر می¬رسد که آمین گفتن هنگام خطبه باید سرّی باشد؛ چرا که همانطور که اشاره شد هنگام خطبۀ¬ جمعه نباید حتّی ذکر یا دعا خواند و آمین گفتن هم نوعی دعا کردن است.
با همۀ اختلاف¬نظرها در حکم سخن گفتن در حین خطبه چه برای امام و چه برای حاضرینِ در مسجد همۀ فقها اتفاق¬نظر دارند با وجود ضرورت و نیاز همچون ضرر رسیدن به شخصی، آتش گرفتن جایی، افتادن شخصی و ... سخن گفتن جایز است؛ چرا که "الضرورات تبیح الحظورات"  «ضرورت¬ها حرام¬ها را مباح می¬کنند.» از طرف دیگر از آنجائیکه سخن گفتن در نماز با وجود ضرورت اگرچه نماز را باطل می¬کند ولی جایز می¬باشد پس در خطبه به طور أولی جایز می¬باشد.  (و اللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
حدیث سی وهشتم: حکم سخن گفتن در موقع خطبۀ جمعه
انس بن مالکس روایت کرده است: «أَصَابَتْ النَّاسَ سَنَةٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فَبَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِيَالُ فَادْعُ اللَّهَ لَنَا أَنْ يَسْقِيَنَا قَالَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَدَيْهِ.»  «در زمان رسول الله ج مردم دچار قحط‌سالی شدند. در یکی از روزهای جمعه که رسول الله ج بر منبر مشغول ایراد خطبه بود، یکی از اعراب بادیه نشین برخاست و گفت: یا رسول خدا! دام‌ها هلاک شدند و اهل و عیال گرسنه اند. برای ما از خدا طلب باران کن. آنحضرت ج دست‌هایش را بلند کرد.»
این روایت استدلال برای جواز صحبت کردن امام در حین خطبه می-باشد. نووی در زمینۀ این روایت گفته: «...این احادیث نیز دلالت بر جواز صحبت کردن در خطبه در موقع نیاز می¬کند.»  البته برخی از فقها از طرفی دیگر استدلال می¬کنند که اگر سکوت واجب باشد پس رساندن خطبه از طرف امام به مأمونین نیز واجب است. و چون این واجب نیست پس سکوت نیز واجب نیست. از طرف دیگر خطبه همچون طواف و روزه عبادتی نیست که کلام آن¬را فاسد کند.  
با این وصف سخن گفتن هنگام جمعه اگرچه مذموم واقع شده ولی حرام نبوده بلکه سکوت کردن مستحب می¬باشد؛ چرا که حدیث انس بن مالکس گواه این مطلب می¬باشد. و نمی¬توان گفت که ضرورت بوده است؛ چرا که هیچ ضرورتی در صحبت کردن این شخص نبوده و می-توانست تا اتمام خطبۀ پیامبر ج صبر نماید امّا این کار را ننمود و پیامبر ج هم وی را تقریر نمودند.
حدیث سی و نهم: اشاره کردن با انگشت سبابه در دعای اثنای خطبه
حصین بن عبدالرحمنس روایت کرده است: «عَنْ عُمَارَةَ بْنِ رُؤَيْبَةَ قَالَ رَأَى بِشْرَ بْنَ مَرْوَانَ عَلَى الْمِنْبَرِ رَافِعًا يَدَيْهِ فَقَالَ قَبَّحَ اللَّهُ هَاتَيْنِ الْيَدَيْنِ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج مَا يَزِيدُ عَلَى أَنْ يَقُولَ بِيَدِهِ هَكَذَا. وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ الْمُسَبِّحَةِ.»  «عماره بن روبیه گفت که بشر بن مروان روز جمعه خطبه می‌خواند و دست‌هایش را هنگام دعا کردن بلند نمود. عماره گفت: خداوند آن دو دست کوچکت را زشت کند! من رسول الله ج را دیدم که روز جمعه هنگام دعا کردن، فقط با انگشت سبابه اشاره می¬نمود.»
شوکانی در مورد اشاره با انگشت ابراز می¬دارد: «... و ظاهر حدیث این قسمت، جواز اشاره با انگشت در خطبۀ جمعه را می¬رساند.»
ابن قیّم در زمینۀ اشاره با انگشت گفته: «... پیامبر ج در خطبه-اش در موقع ذکر خداوند متعال و دعایش با انگشت سبابه اشاره می-کردند.»
حدیث چهلم: بلند کردن صدا به اندازۀ لازم و واجب
جابر بن عبداللهب روایت نموده: «كان رسول الله ج إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَعَلاَ صَوْتُهُ وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ حَتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ.»  «رسول الله ج وقتی که خطبه می‌خواند، چشم‌هایش سرخ می‌گردید و صدایش را بلند می‌نمود و خشمش زیاد می‌شد؛ گوییکه مردم را از حملۀ لشکری می‌ترساند.»
امام نووی/ در این شرح این حدیث می¬نویسد: «به این حدیث استدلال می¬شود که برای خطیب مستحب است که خطبه را بزرگ جلوه دهد و صدایش را بالا ببرد و کلامش را روان و فصیح نماید.»
باید توجه داشت تغییر صوت خصوصاً بالا بردن صدا در اموری برای تأکید بیشتر توسط خطیب امری پسندیده و مستحب می¬باشد و باعث هوشیاری و دقّتِ نظر مخاطب می¬شود ولی بالا بردن صدا با وجود بلندگوها و وسایل پخش کنندۀ صدا در عصر حاضر باید با دقّت و تأنّی صورت گیرد تا صدای خطیب گوش خراش نگردد و در عین حال باید شرایط و احوال منطقه¬ای که صدا در آن پخش می¬شود را در نظر گرفت تا موجب آزار و اذیت همسایگان مسجد و زنان و بیماران داخل خانه و کسانیکه معذور از برپایی نماز جمعه هستند، نگردد. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصّواب)
وآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

 

 

 
فهرست منابع و مآخذ
1-    قرآن کریم.
2-    ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن ابو حاتم محمّد بن ادریس رازی، الجرح و التعدیل، بیروت، دارأحیاء التراث العربی، اوّل، 1371 هـ.
3-    ابن أبی خیثمه، أبو بکر أحمد بن أبی خیثمۀ زهیر بن حرب، التاریخ الکبیر، دار الفاروق، بی¬تا.
4-    ابن ابــی شیبــه، عبدالله بن محمّد بن ابی شیبــه، المصنّف، تعلیق: سعید اللّحام، بیروت، دارالفـــکر، 1409 هـ ..
5-    ابن أبی عاصم، احمد بن عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، السنة، تحقیق: محمّد ناصر الدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، اوّل، 1400 هـ ..
6-    ابن ابی عاصم، أحمد بن عمرو بن أبی عاصم الشیبانی أبو بکر، الزهد، تحقیق : عبد العلی عبد الحمید حامد، دار الریان للتراث – القاهرة، دوّم، 1408هـ ...
7-    ابن اثیر، مبارک بن محمّد بن الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق: طاهر احمد زاوی و محمود محمّد الطناحی، بیروت، المکتبة العلمیة، 1399 هـ ...
8-    ابن اعرابی، ابوسعید احمد بن محمّد بن زیاد بن بشر، المعجم، تحقیق: عبدالمحسن بن ابراهیم بن احمد، جدّة، دار ابن جوزی، 1418 هـ ...
9-    ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق: انور الباز و عامر الجزار، دارالوفاء، الطبعة الثالثه، 1426 هـ ...
10-    ابن جارود، عبدالله بن علی بن الجارود النیشابوری، المنتقی من السنن المسنده، تحقیق: عبدالله عمر البارودی، بیروت، مؤسسة الکتاب الثقافیه، اوّل، 1386هـ .
11-    ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب ارناؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، دوّم، 1414 هـ .
12-    ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، الثقات، تحقیق: سید شرف الدین أحمد، دارالفکر، اوّل، 1395 هـ .
13-    ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، المجروحین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب، دار الوعی، بی¬تا.
14-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، تحقیق: عاصم بن عبد الله القریونی، مکتبة المنار، اوّل، بی¬تا.
15-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، هند، دائره المعارف النظامیه، اوّل، 1326 هـ ...
16-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، فتح الباری، تحقیق : عبد العزیز بن عبد الله بن باز ومحب الدین الخطیب، دارالفکر ( مصور عن الطبعة السلفیة )، بی¬تا.
17-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، تقریب التهذیب، حلب، طبعة دار الرشید، اوّل، 1406هـ .. .
18-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، التلخیص الحبیر فی تخریج أحادیث الرافعی الکبیر، دار الکتب العلمیة، اوّل، 1419 هـ .
19-    ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة الهند، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، سوّم، 1406 هـ .
20-    ابن حزم، علی بن احمد بن سعید، المحلّی، بیروت، دارالفکر، بی-تا.
21-    ابن حیان، عبدالله بن محمّد بن جعفر انصاری، طبقات المحدثین بأصبهان، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین بلوشی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1412 هـ .
22-    ابن خزیمه، محمّد بن اسحاق، صحیح، تحقیق:محمّد مصطفی اعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، 1390هـ ..
23-    ابن راهویه، اسحاق بن ابراهیم بن مخلد الحنظلی، المسند، تحقیق: عبدالغفور بن عبدالحق البلوشی، المدینه، مکتبه الایمان، اوّل، 1412 هـ ..
24-    ابن سعد، محمّد بن سعد بن منیع، طبقـات الکبری، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارصـادر، 1968 م.
25-    ابن شاهین، ابو حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن شاهین، تاریخ أسماء الثقات، تحقیق: صبحی السامرائی، الدار السلفیة، الکویت، اوّل، 1404هـ ..
26-    ابن شاهین، ابو حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه، تحقیق : سمیر بن أمین الزهیری، مکتبة المنار، الزرقاء، اوّل، 1408هـ ..
27-    ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر النمری، الاستذکار، تحقیق: سالم محمّد عطا، محمّد علی معوض، دار الکتب العلمیة - بیروت، اوّل، 1421 هـ ..
28-    ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر النمری، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفى بن أحمد العلوی و محمّد عبد الکبیر البکری، المغرب، وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة، 1387 هـ ...
29-    ابن عدی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمّد الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، دوّم، 1409 هـ ...
30-    ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، بیروت، دارالفکر، اوّل، 1419 هـ ...
31-    ابن عساکر، علی بن حسن، معجم الشیوخ، تحقیق: وفاء تقی الدین، دمشق، دارالبشائر، بی¬تا.
32-    ابن العماد، عبد الحی بن أحمد العکری الدمشقی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی¬تا.
33-    ابن الجعد، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الجوهری، المسند، تحقیق : عامر أحمد حیدر، مؤسسة نادر – بیروت، اوّل، 1410 هـ .
34-    ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمّد بن الجوزی أبو الفرج، التحقیق فی أحادیث الخلاف، تحقیق مسعد عبد الحمید محمّد السعدنی، دار الکتب العلمیة،بیروت، 1415هـ ...
35-    ابن ماجه، محمّد بن یزید القزوینی، سنن، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت، لبنان، دارالفکر، بی¬تا.
36-    ابن مقری، ابوبکر محمّد بن ابراهیم بن علی اصفهانی، معجم، تحقیق: سعد عبدالحمید السعدنی و محمّد حسن محمّد حسن اسماعیل، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1424 هـ ...
37-    ابن الملقن، سراج الدین أبو حفص عمر بن علی بن أحمد الشافعی، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، المحقق : مصطفى أبو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة، اوّل، 1425هـ ...
38-    ابوبکرالنصیبی، أبو بکر أحمد بن یوسف بن خلاد العطار النصیبی، الفوائد، مخطوط نُشر فی برنامج جوامع الکلم المجانی التابع لموقع الشبکة الإسلامیة، اوّل، 2004هـ ...
39-    ابوداود، سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن، بیروت، دارالکتب العربی، بی¬تا.
40-    ابوزرعه، عبید الله بن عبد الکریم بن یزید الرازی أبو زرعة، الضعفاء وأجوبة أبی زرعة الرازی على سؤالات البرذعی، المحقق: د. سعدی الهاشمی، المدینه المنورة، الجامعه الاسلامیة، الطبعة: الأولى، 1402هـ ..
41-    ابوعروبه، أبو عروبة الحسین بن أبی معشر محمّد بن مودود الحرانی، الاوائل، تحقیق مشعل بن بانی الجبرین المطیری، دار ابن حزم، بیروت، 1424هـ ...
42-    ابوعوانة، یعقوب بن اسحاق اسفرائینی، المسند، بیروت، دارالمعرفة، بی¬تا.
43-    ابونعیم، أحمد بن عبدالله إصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، 1405 هـ ...
44-    ابونعیم، أحمد بن عبدالله إصفهانی، الضعفاء، تحقیق: فاروق حمادة، دار الثقافة-الدار البیضاء، اوّل، 1405 هـ ...
45-    ابونعیم، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الهرانی الأصبهانی، المسند المستخرج على صحیح الإمام مسلم، تحقیق: محمّد حسن محمّد حسن إسماعیل الشافعی، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، اوّل، 1417 هـ ...
46-    ابونعیم، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الهرانی الأصبهانی، معرفة الصحابة، تحقیق: عادل بن یوسف العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، اوّل، 1419 هـ ...
47-    ابو یعلی، أحمد بن علی بن المثنی الموصلی، المسند، تحقیق: حسین سلیم أسد، دمشق، دارالمأمون للتراث، اوّل، 1404 هـ .
48-    ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم الأنصاری، الآثار، تحقیق أبو الوفا، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1355هـ ...
49-    أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، سؤالات أبی داود للإمام أحمد بن حنبل فی جرح الرواة وتعدیلهم، تحقیق: زیاد محمّد منصور، مدینة، مکتبة العلوم والحکم، 1414 هـ ...
50-    أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، المسند، تحقیق: شعیب ارنؤوط و آخرون، مؤسسة الرسالة، دوّم، 1420 هـ .
51-    أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، العلل و معرفه الرجال، تحقیق:وحی الله بن محمّد عباس، بیروت-ریاض، المکتب الاسلامی-دارخانی، اوّل، 1408 هـ ...
52-    البانی، محمّد ناصر الدین بن الحاج نوح الألبانی، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمه، الریاض، دار المعارف، 1412 هـ .
53-    ازرقی، محمّد بن عبدالله بن احمد، اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، تحقیق: علی عمر، مکتبه الثقافه الدینیه، اوّل، بی¬تا.
54-    بخاری، محمّد بن اسماعیل، ادب المفرد، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالبشائر الاسلامیة، 1409 هـ ...
55-    بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب- القاهرة، دار الوعی- مکتبة دار التراث، اوّل، 1397 هـ ...
56-    بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، تحقیق: سید هاشم ندوی، دارالفکر، بی¬تا.
57-    بخاری، محمّد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح، تحقیق: محمّد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاه، اول، 1422 هـ .
58-    بخاری، محمّد بن اسماعیل، الضعفاء، مکتبة ابن عباس، اوّل، 1426هـ ...
59-    بزار، ابوبکر أحمد بن عمرو بن عبدالخالق، المسند، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله،بیروت- المدینه، المؤسسة علوم القرآن و مکتبه العلوم و الحکم، 1409 هـ ...
60-    بغوی، محیی السنة ، أبو محمّد الحسین بن مسعود البغوی، معالم التنزیل، المحقق: حققه وخرج أحادیثه محمّد عبد الله النمر - عثمان جمعة ضمیریة - سلیمان مسلم الحرش، دار طیبة للنشر والتوزیع، چهارم، 1417هـ ..
61-    بغوی، ابوالقاسم، حدیث مصعب بن عبد الله الزبیری، تحقیق صالح عثمان اللحام، اردن، الناشر الدار العثمانیة، 1424هـ ...
62-    بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، دلائل النبوة، تحقیق وثق أصوله وخرج أحادیثه وعلق علیه: الدکتور عبد المعطى قلعجى، دار الکتب العلمیة ـ ودار الریان للتراث، اوّل، 1408هـ ...
63-    بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، السنن الکبری و فی ذیله الجوهر النقی، حیدرآباد هند، مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه، اوّل، 1344 هـ ...
64-    بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، شعب الایمان، تحقیق: محمّد السعید بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، 1410 هـ ...
65-    بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، معرفه السنن و الآثار، تحقیق: عبدالمعطی أمین قلعجی، دارالوعی -دارالوفاء-دارقتیبه-جامع الدراسات الإسلامیة، اوّل، 1412 هـ ...
66-    ترمذی، محمّد بن عیسی الترمذی، الجامع الصحیح السنن، تحقیق: أحمد محمّد شاکر و آخرون، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بی¬تا.
67-    جرجانی، حمزة بن یوسف أبو القاسم الجرجانی، تاریخ جرجان، تحقیق: محمّد عبد المعید خان، بیروت، عالم الکتب، 1401 هـ ...
68-    حاکم النیشابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی
69-    حمیدی، عبدالله بن الزبیر أبو بکر الحمیدی، المسند، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت , القاهرة، دار الکتب العلمیة , مکتبة المتنبی، بی¬تا.
70-    خطیب بغدادی، أبو بکر أحمد بن علی بن ثابت بن أحمد بن مهدی، الفقیه والمتفقه، المحقق : عادل بن یوسف العزازی، دار ابن الجوزی بالسعودیة، سنة 1417هـ ...
71-    خطیب بغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، المتفق و المفترق، تحقیق: محمّد صادق الحامدی، دمشق، دارالقاری، 1408 هـ ...
72-    خطیب بغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی¬تا.
73-    دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، السنن، تحقیق: سید عبدالله هاشم یمان، بیروت، دارالمعرفه، 1386 هـ ...
74-    دارقطنی، علی بن عمر أبو الحسن الدارقطنی البغدادی، سؤالات البرقانی للدارقطنی، تحقیق: د. عبدالرحیم محمّد أحمد القشقری، کتب خانه جمیلی، باکستان، اوّل، 1404هـ ...
75-    دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، سؤالات الحاکم النیسابوری للدارقطنی، تحقیق: موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، الریاض، مکتبة المعارف، اوّل، 1404 هـ ...
76-    دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، الریاض، دارطیبة، اوّل، 1405 هـ .
77-    دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، تحقیق: فواز أحمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، اوّل، 1407 هـ ...
78-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان، تنقیح فی أحادیث التعلیق، تحقیق: مصطفى أبو الغیط عبد الحی عجیب، ریاض، دار الوطن، 1421هـ ...
79-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: مجموعه محققین بإشراف شعیب الإرناؤوط، مؤسسة الرسالة، بی¬تا.
80-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، الکاشف فی معرفة من له روایه فی الکتب الستة، دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علوم القرآن جدة، اوّل، 1413 هـ ...
81-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، العبر فی خبر من غبر، تحقیق: صلاح الدین المنجد، الناشر مطبعة حکومة الکویت، 1984 هـ ...
82-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، الملتقى أهل الحدیث، بی¬تا.
83-    ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمّد البجاوی المجلد الاول، بیروت، دار المعرفة، بی¬تا.
84-    رویانی، ابوبکر محمّد بن هارون، المسند، تحقیق: ایمن علی ابو یمانی، قاهرة، مؤسسة قرطبة، 1416 هـ ...
85-    زحیلی، وهبة بن مصطفى، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، دارالفکر، الطبعة الأول، بی¬تا.
86-    زیلعی، عبدالله بن یوسف، نصب الرایه، تحقیق: محمّد یوسف بنوری، مصر، دارالحدیث، 1357 هـ ...
87-    سعید بن منصور، سعید بن منصــور بن شعبة الخراسانی، السنــن، تحقیق: حبیب الرحـــمن الأعظــمی، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی¬تا.
88-    سمعانی، ابی سعد عبد الکریم بن محمّد بن منصور التمیمی، الانساب، تعلیق: عبد الله عمر البارودی مرکز الخدمات والابحاث الثقافیة الجزء الاول، بیروت، دار الجنان، اوّل، 1408 هـ ...
89-    سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، الریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، بی¬تا.
90-    شاشی، هیثم بن کلیب، المسند، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله، مدینه، مکتب العلوم و الحکم، 1410 هـ ...
91-    شافعی، محمّد بن ادریس، الاُمّ، تحقیق: علی محمّد وعادل احمد، بیروت، دارالأحیاءالتراث العربی، 1422 هـ ...
92-    شافعی، محمّد بن ادریس، المسند، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی¬تا.
93-    شافعی، ابوبکر محمّد بن عبدالله بن ابراهیم، الفوائد (الغیلانیات)، تحقیق: حلمی کامل أسعد عبدالهادی، ریاض، دار ابن جوزی، 1417 هـ ...
94-    شاموخی، أبو علی الحسن بن علی الشاموخی، احادیث الشاموخی، رره وخرج أحادیثه: ابومحمّد الالفی، قید النشر: بدارالصفا و المروه بالاسکندریه، بی¬تا.
95-    شریف حاتم عونی، شریف بن حاتم العونی، المرسل الخفی و علاقته بالتدلیس، دارالنجده، المملکة العربیة السعودیة، اوّل، 1418هـ ...
96-    شوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، نیـل الأوطارمن أسرار منتقی الأخبار، اداره الطبـاعه المنیریه، بی¬تا.
97-    شیبانی، محمّد بن حسن، الآثار، تعلیق: ابوالوفاء الافغانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1413 هـ ...
98-    شیبانی، محمّد بن الحسن بن فرقد الشیبانی، الأصل المعروف بالمبسوط، تحقیق أبو الوفا الأفغانی، کراتشی، الناشر إدارة القرآن والعلوم الإسلامیة، بی¬تا.
99-    شیبانی، محمّد بن الحسن بن فرقد الشیبانی، الحجة على أهل المدینة، تحقیق: مهدی حسن الکیلانی القادری، بیروت، عالم الکتب، 1403هـ ...
100-    الصیداوی، محمّد بن احمد بن الجمیع، معجم الشیوخ، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت-ترابلس، مؤسسة الرسالة-دارالایمان، 1405 هـ .
101-    ضیاء المقدسی، محمّد بن عبدالواحد بن أحمد، أحادیث المختاره، تحقیق: عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دارخضر، دوّم، 1420 هـ .
102-    طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمّد و عبدالمحسن بن ابراهیم الحسینی، القاهره، دارالحرمین، 1414 هـ.
103-    طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، تحقیق: محمّد شکور و محمود الحاج أمریر،بیروت، دارعمار و المکتب الإسلامی، اوّل، 1405 هـ .
104-    طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، الموصل، مکتبه العلوم و الحکم، دوّم، 1404 هـ .
105-    طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان فی تأویـل القرآن، تحقیق: احمد محمّد شاکر، مؤسسة الرسالة، اوّل،1420 هـ .
106-    طحاوی، أحمد بن محمّد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح مشکل الآثار، تحقیق: شعیب ارنووط، دار نشر، بی¬تا.
107-    طحاوی، أحمد بن محمّد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح معانی الآثار، تحقیق: محمّد زهری النجار، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، 1399 هـ .
108-    طیالیسی، سلیمان بن داود بن الجارود، المسند، تحقیق: محمّد بن عبدالمحسن ترکی، دارهجر، اوّل، 1419 هـ .
109-    عبدالرزاق، ابوبکر بن عبدالرزاق بن همام الصنعانی، مصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، دوّم، 1403 هـ .
110-    عبد الله بن أحمد بن حنبل الشیبانی، السنة، تحقیق : د. محمّد سعید سالم القحطانی، دار ابن القیم – الدمام، اوّل، 1406هـ .
111-    عبدالله بن مبارک، عبد الله بن المبارک بن واضح، المسند، مکتبة المعارف، الریاض، اوّل، 1407هـ .
112-    عبد بن حمید، ابو محمّد عبد بن حمید بن نصر، المسند، تحقیق: صبحی البدری السامرایی و محمود محمّد خلیل الصعیدی، قاهره، مکتبة السنة، 1408 هـ .
113-    عجلی، أحمد بن عبد الله بن صالح أبو الحسن العجلی الکوفی، معرفة الثقات، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، المدینة المنورة ، مکتبة الدار، اوّل، 1405 هـ .
114-    عراقی، زین الدین ابوالفضل عبدالرحیم بن الحسین، ذیل میزان الاعتدال، تحقیق: علی محمّد عوض و عادل أحمد عبدالموجود، بیروت، درالکتب العلمیة، 1416 هـ .
115-    عقیلی، الضعفاء الکبیر، محمّد بن عمر بن موسی، تحقیق: عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، دارالمکتبة العلمیة، اوّل، 1404 هـ .
116-    الفسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه و التاریخ، تحقیق: اکـرم العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، اوّل، 1981 م.
117-    کوسج، إسحاق بن منصور بن بهرام الکوسج أبو یعقوب التمیمی المروزی، مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهویه، تحقیق: خالد بن محمود الرباط و وئام الحوشی و جمعة فتح، الریاض، دار الهجرة، 1425 هـ .
118-    مالک بن أنس، الموطأ، روایت یحیی اللیثی، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، مصر، دار إحیاء التراث العربی، بی¬تا.
119-    مالک بن أنس، الموطأ، روایت یحیی اللیثی، تحقیق: محمّد مصطفی الأعظمی، مؤسسة زاید بن سلطان آل نهیان، اوّل، 1425 هـ .
120-    مالک بن أنس، الموطأ، روایت حسن الشیبــانی، تحقیق: تقی الدین ندوی، دمشق، دارالقلـم، اوّل، 1413 هـ .
121-    مروزی، محمّد بن نصر بن الحجاج، تعظیم قدرالصلاة، تحقیق: عبدالرحمن بن عبدالجبار الفریوائی، المدینة، مکتبة الدار، 1406 هـ.
122-    مروزی، محمّد بن نصر بن الحجاج المروزی أبو عبد الله، السنة، تحقیق : سالم أحمد السلفی، مؤسسة الکتب الثقافیة – بیروت، اوّل ، 1408هـ .
123-    مزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، تهذیب الکمال، تحقیق: د. بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1400هـ .
124-    المحاملی، حسین بن اسماعیل الضبی، أمالی بروایه ابن یحیی البیع، تحقیق:ابراهیم القیسی، عمان، المکتبة الإسلامیة-دار ابن قیم، 1412 هـ .
125-    مسلم، مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری، الجامع الصحیح، بیروت، دارالجیل و دارالآفاق الجدیده، بی¬تا.
126-    مناوی، عبد الرؤوف المناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تعلیقات یسیرة لماجد الحموی، المکتبة التجاریة الکبرى، مصر، اوّل، 1356هـ .
127-    نحاس، أحمد بن محمّد بن إسماعیل المرادی النحاس أبو جعفر، الناسخ والمنسوخ، تحقیق: د. محمّد عبد السلام محمّد، مکتبة الفلاح، الکویت، اوّل، 1408هـ .
128-    نسایی، أحمد بن شعیب، الضعفاء والمتروکین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب، دار الوعی، اوّل، 1369 هـ .
129-    نسایی، أحمد بن شعیب، المجتبی من السنن، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدة، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، دوّم، 1406 هـ .
130-    نسایی، أحمد بن شعیب، سنن کبری، تحقیق: عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، 1411 هـ .
131-    نووی، یحیی بن شرف بن مری، تهذیب الأسماء واللغات، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بی جا، بی¬تا.
132-    هیثمی، نورالدین، بغیة الحارث عن زوائد مسند الحارث، مدینة، مرکز خدمة السنة و السیرة النبویة، تحقیق:حسین احمد صالح الباکری، اوّل، 1413 هـ .
133-    هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دار الفکر، بیروت، 1412 هـ .
134-    یحیی بن معین، معرفة الرجال عن یحیى بن معین وفیه عن علی بن المدینی وأبی بکر بن أبی شیبة ومحمّد بن عبد الله بن نمیر وغیرهم/ روایة أحمد بن محمّد بن القاسم بن محرز، المحقق: الجزء الأول: محمّدکامل القصار، الناشر: مجمع اللغة العربیة، دمشق، اوّل، 1405هـ .
135-    نرم افزار المکتبة الشاملة 3.45.
136-    نرم افزار جوامع الکلم 4.50.
137-    ابن العربی، أبو بکر محمّد بن عبد الله، أحکام القرآن، تحقیق : علی محمّد البجاوی ، بیروت – لبنان، دار المعرفة، بی¬تا.
138-    قرطبی، أبو عبد الله محمّد الأنصاری، الجامع لأحکام القرآن، بیروت - لبنان،دار إحیاء التراث العربی، بی¬تا.
139-    طبری، أبو جعفر محمّد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چهارم، بیروت - لبنان، دار المعرفه بی¬تا.
140-    کاسانی، علاء الدین أبی بکر بن مسعود، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ، دوّم، بیروت – لبنان، دار الکتاب العربی، 1402 هـ .
141-    زیلعی، فخر الدین عثمان بن علی، تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق ، دوّم، بیروت – لبنان، دار المعرفه بی¬تا.
142-    طحطاوی، أحمد بن محمّد بن إسماعیل، حاشیة الطحطاوی على مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، سوّم، بولاق، چاپخانه الکبرى الأمیریة، بیروت – لبنان، دار إحیاء التراث العربی، 1318 هـ .
143-    شیبانی، محمّد بن حسن الشیبانی ، الحجة على أهل المدینه، دوّم، بی¬جا، عالم الکتب، 1403هـ .
144-    أوزجندی، حسن، فتاوى قاضیخان، چاپ شده در حاشیه جلد اوّل، دوّم و سوّم الفتاوى الهندیه، سوّم، بیروت - لبنان، دار إحیاء التراث العربی، 1400 هـ .
145-    شیخ نظام و جماعتی از علمای هند، الفتاوى الهندیة، سوّم، بیروت - لبنان، دار إحیاء التراث العربی، 1400 هـ .
146-    ابن الهمام، کمال الدین محمّد بن عبد الواحد، فتح القدیر ، بیروت - لبنان، دار إحیاء التراث العربی، بی¬تا.
147-    سرخسسی، شمس الدین محمّد بن أحمد، المبسوط، سوّم، بیروت - لبنان، دار المعرفه، 1398 هـ .
148-    دماد أفندی، عبد الله بن محمّد بن سلیمان، مجمع الأنهر فی شرح ملتقى الأبحر، بیروت - لبنان، دار إحیاء التراث العربی، بی¬جا.
149-    طحاوی، أبو جعفر أحمد بن محمّد بن سلامه، مختصر الطحاوی، تحقیق: أبو الوفاء الأفغانی ، اوّل، بیروت - لبنان، دار إحیاء العلوم، 1406 هـ .
150-    شرنبلالی، حسن بن عمار بن علی، مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، بیروت - لبنان، دار المعرفه، بی¬تا.
151-    مرغینانی، أبو الحسن علی بن أبی بکر، الهدایة شرح بدایة المبتدی ، دوّم، بیروت – لبنان، دار الفکر، 1397هـ .
152-    بغدادی، قاضی عبد الوهاب بن علی بن نصر البغدادی، الإشراف على مذاهب الخلاف ، بی¬جا، چاپخانة الإداره، بی¬تا.
153-    ابن رشد، أبو الولید محمّد بن أحمد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، چهارم، بیروت – لبنان، دار المعرفه، 1398 هـ ...
154-    صاوی، أحمد بن محمّد، بلغة الطالب لأقرب المسالک، بیروت – لبنان، دار المعرفه، 1398 هـ .
155-    قرطبی، أبو الولید بن رشد القرطبی، البیان والتحصیل والشرح والتوجیه والتعلیل فی مسائل المستخرجة، تحقیق: أحمد الجبابی و غیره، چاپ دار الغرب الإسلامی، بیروت – لبنان، 1405 هـ .
156-    مواق، محمّد بن یوسف العبدری، التاج والإکلیل لمختصر خلیل، چاپ شده در حاشیة مواهب الجلیل ، دوّم، بیروت – لبنان، دار الفکر ، 1398 هـ .
157-    ابن الجلاب، أبو القاسم عبید الله بن الحسین بن الحسن، التفریع، تحقیق: دکتر حسین بن سالم الدهمان، اوّل، بیروت - لبنان، دار الغرب الإسلامی، 1408 هـ .
158-    آبی، صالح بن عبد السمیع، جواهر الإکلیل شرح مختصر الخلیل، بیروت - لبنان، دار الفکر، بی¬تا.
159-    دسوقی، شمس الدین محمّد بن عرفه، حاشیة الدسوقی على الشرح الکبیر، بیروت – لبنان، دار الفکر، بی¬جا.
160-    دردیر، أحمد بن محمّد، الشرح الصغیر على مختصر خلیل به همراه حاشیه بلغة السالک، بیروت – لبنان، دار المعرفة، بی¬تا.
161-    دردیر، أحمد بن محمّد، الشرح الکبیر على مختصر خلیل به همراه حاشیة الدسوقی ، بیروت – لبنان، دار الفکر ، بی¬تا.
162-    للنفراوی : أحمد بن غنیم بن سالم، الفواکه الدوانی، بیروت – لبنان، دار المعرفة، بی¬تا.
163-    ابن جزی، محمّد بن أحمد، القوانین الفقهیة، لیبیا – تونس، الدار العربیة للکتاب، بی¬تا.
164-    ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الکافی فی فقه أهل المدینة، تحقیق محمّد محمّد أحید ولد مادیک موریتانی، اوّل، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، 1398 هـ .
165-    مالک بن أنس، المدونة الکبرى، روایة سحنون التنوخی ، تصویر اوّل ، چاپخانه السعادة در مصر، بیروت – لبنان، دار صادر، 1323 هـ .
166-    حطاب، أبو عبد الله محمّد بن محمّد، مواهب الجلیل شرح مختصر خلیل ، بیروت – لبنان، دار الفکر، دوّم، 1398 هـ .
167-    الشافعی، أبو عبد الله محمّد بن إدریس، الأم، بیروت – لبنان، دار المعرفة، دوّم، بی¬تا.
168-    ماوردی، أبو الحسن علی بن محمّد بن حبیب، الحاوی الکبیر، تحقیق: د. محمود مطرجی و دیگران، بیروت – لبنان، دار الفکر، 1414 هـ .
169-    شاشی القفال، أبو بکر محمّد بن أحمد، حلیة العلماء فی معرفة مذاهب الفقهاء، تحقیق: د. یاسین أحمد إبراهیم درادکة، بیروت – لبنان، مکتبة الرسالة الحدیثة، اوّل، 1988 م.
170-    نووی، أبو زکریا یحیى بن شرف، روضة الطالبین وعمدة المفتین، بیروت – لبنان، المکتب الإسلامی، بی¬تا.
171-    رافعی، أبو القاسم عبد الکریم بن محمّد، فتح العزیز شرح الوجیز، چاپ¬شده به همراه حاشیة المجموع للنووی، بیروت – لبنان، دار الفکر، بی¬تا.
172-    نووی، أبو زکریا یحیى بن شرف، المجموع شرح المهذب ، بیروت – لبنان، المکتب الإسلامی، بی¬تا.
173-    شربینی، محمّد الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج إلى معرفة ألفاظ المنهاج، بیروت – لبنان، دار الفکر، بی¬تا.
174-    شیرازی، أبو إسحاق إبراهیم بن علی الفیروزآبادی، المهذب فی فقه الإمام الشافعی چاپ شده به همراه شرحش المجموع، ، بیروت – لبنان، دار الفکر، بی¬تا.
175-    غزالی، أبو حامد الغزالی، الوجیز فی فقه الإمام الشافعی، بعلی، علاء الدین أبو الحسن علی بن محمّد البعلی، الاختیارات الفقهیة من فتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه، تحقیق: محمّد حامد الفقی، بیروت – لبنان، دار المعرفة ، بی¬تا.
176-    ابن هبیرة، أبوالمظفر یحیى بن محمّد، الإفصاح عن معانی الصحاح، ریاض، چاپ و نشر المؤسسة السعیدیة، بی¬تا.
177-    مرداوی، علاء الدین أبو الحسن على بن سلیمان، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف على مذهب الإمام المبجل أحمد بن حنبل، تصحیح وتحقیق : محمّد الفقی، اوّل، بیروت – لبنان، دار إحیاء التراث العربی، 1376 هـ .
178-    مرداوی، علاء الدین أبو الحسن على بن سلیمان تصحیح الفروعبه همرا هحاشیة الفروع لابن مفلح، تصحیح وتحقیق : محمّد الفقی، سوّم، بیروت – لبنان، عالم الکتب، 1402 هـ .
179-    قاضی أبی الحسن، محمّد بن محمّد بن الحسین، - التمام لما صح فی الروایتین والثلاث والأربع عن الإمام . . .، تحقیق: د. عبد الله بن محمّد الطیار ، و د. عبد العزیز بن محمّد المدالله (الحجیلان)، اوّل، ریاض، دار العاصمة 1414 هـ.
180-    عکبری، أبو المواهب الحسین بن محمّد، رؤوس المسائل الخلافیة بین جمهور الفقهاء، تحقیق: خالد بن سعد الخشلان ( رساله دکتری)، چاپ الکترونی.
181-    ابن القیم، أبو عبد الله محمّد بن أبی بکر الزرعی الدمشقی، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، تحقیق: شعیب وعبد القادر الأرنؤوط، دوّم، بیروت – لبنان، مؤسسة الرسالة، 1401 هـ .
182-    زرکشی، محمّد بن عبدالله، شرح الزرکشی على مختصر الخرقی، تحقیق: عبدالله بن عبد الرحمن الجبرین، ریاض، چاپ شرکت عبیکان، بی¬تا.
183-    ابن قدامة، أبوالفرج عبد الرحمن بن محمّد المقدسی، - الشرح الکبیر على المقنع به همراه حاشیه المغنی، بیروت – لبنان، دار الکتاب العربی، بی¬تا.
184-    عثیمین، محمّد بن صالح، الشرح الممتع على زاد المستنقع، جمع وترتیب و تخریج: د. سلیمان بن عبد الله أبالخیل ، و د. خالد بن علی المشیقح، اوّل، ریاض، مؤسسة آسام، 1416هـ .
185-    بهوتی، منصور بن یونس، شرح منتهى الإرادات، بیروت – لبنان، عالم الکتب، بی¬تا.
186-    ابن قاسم، جمع وترتیب وتحقیق: محمّد بن عبد الرحمن بن قاسم، فتاوى ورسائل سماحة الشیخ محمّد بن إبراهیم آل الشیخ، اوّل، مکة المکرمة، چاپ دولتی، 1399 هـ .
187-    سعدی، عبد الرحمن بن ناصر السعدی، الفتاوى السعدیة، ریاض، المؤسسة السعیدیة،
188-    ابن مفلح، شمس الدین أبی عبد الله محمّد بن مفلح، الفروع، مراجعه: عبدالستار أحمد فراج، سوّم ، بیروت – لبنان، عالم الکتب، بی¬تا.
189-    ابن قدامة، موفق الدین أبی محمّد عبد الله بن أحمد بن محمّد، الکافی فی فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، دوّم، بیروت - لبنان ، المکتب الإسلامی، بی¬تا.
190-    بهوتی ، منصور بن یونس، کشاف القناع عن متن الإقناع، بیروت – لبنان، عالم الکتب، بی¬تا.
191-    ابن مفلح، أبو إسحاق برهان الدین إبراهیم بن محمّد بن عبد الله، المبدع فی شرح المقنع، بیروت - لبنان ، المکتب الإسلامی، بی¬تا.
192-    ابن تیمیه، مجد الدین أبی البرکات ابن تیمیة، مجموع فتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة، جمع وترتیب: عبد الرحمن بن محمّد بن قاسم النجدی و پسرش محمّد، قاهرة، چاپ إدارة المساحة العسکریة، توزیع: الرئاسة العامة لإدارات البحوث العلمیة والإفتاء والدعوة والإرشاد در مملکة العربیة السعودیة .
193-    ابن تیمیه، مجد الدین أبی البرکات ابن تیمیة، المحرر فی الفقه على مذهب الإمام أحمد بن حنبل، بیروت – لبنان، دار الکتاب العربی، بی¬تا.
194-    سامری، نصیر الدین محمّد بن عبد الله، المستوعب، دراسة وتحقیق: د. مساعد بن قاسم الفالح، اوّل، ریاض، مکتبة المعارف، 1413 هـ .
195-    ابن قدامة، موفق الدین أبی محمّد عبد الله بن أحمد بن محمّد، المغنی على مختصر الخرقی، ، تحقیق: د. عبد الله بن عبد المحسن الترکی و د. عبد الفتاح محمّد الحلو ، اوّل، هجر للطباعة والنشر، قاهرة، 1407 هـ .
196-    أبو الخطاب، محفوظ بن أحمد الکلوذانی، الهدایة، تحقیق: إسماعیل الأنصاری و صالح السلیمان العمری، مراجعه: ناصر السلیمان العمری، اوّل، بی¬جا، چاپ القصیم، 1390 هـ .
197-    ابن حزم، أبو محمّد علی بن أحمد بن سعید، المحلّى، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی در دار الآفاق الجدیدة، بیروت – لبنان، دار الآفاق الجدیدة، بی¬تا.
198-    آمدی، علی بن محمّد، الإحکام فی أصول الأحکام، تعلیق: الشیخ عبد الرزاق عفیفی، بیروت – لبنان، المکتب الإسلامی، دوّم، 1402 هـ .
199-    شوکانی، محمّد بن علی، إرشاد الفحول إلى تحقیق الحق من علم الأصول، بیروت – لبنان، دار المعرفة، بی¬تا.
200-    ابن نجیم، زین العابدین بن إبراهیم، الأشباه والنظائر على مذهب أبی حنیفة النعمان، بیروت – لبنان، دار الکتب العلمیة، 1400 هـ .
201-    سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، الأشباه والنظائر فی قواعد وفروع الشافعیة، عیسى البابی الحلبی و شریکانش، بی¬جا، دار إحیاء الکتاب العربی، بی¬تا.
202-    سرخسی، أبوبکر محمّد بن أحمد، أصول السرخسی، تحقیق: أبو الوفاء الأفغانی، جاپ تحت نظر: لجنة إحیاء المعارف العثمانیة در حیدر آباد الدکن – الهند، بیروت، دار المعرفة، 1393 هـ .
203-    أشقر، محمّد بن سلیمان، أفعال الرسول ج ودلالتها على الأحکام الشرعیة، کویت، مکتبة المنار الإسلامیة، اوّل 1398 هـ .
204-    أصفهانی، شمس الدین محمود بن عبد الرحمن بن أحمد، بیان المختصر ، شرح مختصر ابن الحاجب، تحقیق: د. محمّد مظهر بقا، مرکز البحث العلمی، اوّل، 1406 هـ
205-    أبو الخطاب، محفوظ بن أحمد بن الحسن الکلوذانی، التمهید فی أصول الفقه، دار المدنی در جدة و إحیاء التراث الإسلامی در دانشگاه أم القرى در مکة المکرمة، دراسة وتحقیق: د. مفید محمّد أبو عمشة، اوّل 1406 هـ .
206-    ابن النجار، محمّد بن أحمد، شرح الکوکب المنیر المسمى بمختصر التحریر ، أو المختصر المبتکر شرح المختصر فی أصول الفقه، تحقیق: د. محمّد الزحیلی ، و د. نزیه حماد، دمشق، دار الفکر،1400 هـ .
207-    قاضی أبی یعلى، محمّد بن الحسین الفراء، العدة فی أصول الفقه، تحقیق و تعلیق و تخریج: د. أحمد بن علی سیر المبارکی ، دوّم، 1410 هـ .
208-    رازی، فخر الدین محمّد بن عمر، المحصول فی علم أصول الفقه، دراسة و تحقیق: د. طه جابر فیاض العلوانی، ریاض، چاپ در دانشگاه محمّد بن سعود الإسلامیة، اوّل، 1400 هـ .
209-    نووی، أبو زکریا یحیى بن شرف، تحریر ألفاظ التنبیه، أو لغة الفقهاء، تحقیق عبد الغنی الدقر، دمشق – سوریة، دار القلم، اوّل، 1408 هـ .
210-    جرجانی، علی بن محمّد، التعریفات، بیروت – لبنان، دار الکتب العلمیة، اوّل 1408 هـ .
211-    أزهری، أبو منصور محمّد بن أحمد، تهذیب اللغة، تحقیق: عبدالعظیم محمود و مراجعه: محمّد علی النجار، - الدار المصریة للتألیف والترجمة، بی¬تا.
212-    ابن فارس، أبو الحسین أحمد بن فارس بن زکریا الرازی، حلیة الفقهاء، تحقیق د عبد الله بن عبد المحسن ترکی، بیروت – لبنان، الشرکة المتحدة للتوزیع، اول، 1403 هـ .
213-    فیروزآبادی، مجد الدین محمّد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت – لبنان، دار الجیل، بی¬تا.
214-    ابن منظور، جمال الدین محمّد بن مکرم بن علی، لسان العرب، بیروت – لبنان، دار صادر، بی¬تا.
215-    رازی، محمّد بن أبی بکر بن عبدالقادر، مختار الصحاح، دائرة المعاجم فی مکتبة لبنان در بیروت، بی¬تا.
216-    فیومی، أحمد بن محمّد بن علی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت – لبنان، المکتبة العلمیة، بی¬تا.
217-    ابن الأثیر، مجد الدین أبی السعادات المبارک بن محمّد الجزری، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی و محمود محمّد الطناحی، مکة المکرمة، توزیع: دار الباز، بی¬تا.
218-    محفوظ، علی، الإبداع فی مضار الابتداع، دار الاعتصام، پنجم، 1375 هـ .
219-    أبو فارس، محمّد عبدالقادر، إرشادات لتحسین خطبة الجمعة، عمان – الأردن، نشر و توزیع: دار الفرقان، بی¬جا.
220-    وصابی عبدلی، خطیب لمحمّد بن عبد الوهاب بن علی الوصابی العبدلی، تحفة الأریب بما جاء فی العصا، قاهره، مکتبة التوعیة الإسلامیة لإحیاء التراث الإسلامی، اوّل 1409 هـ .
221-    ابن النحاس، أحمد بن محمّد الدمشقی، تنبیه الغافلین عن أعمال الجاهلین وتحذیر السالکین من أعمال الهالکین، ریاض، چاپخانه الریاض، بی¬جا.
222-    بیومی، مصلح سید، الخطبة فی الإسلام وإعداد الخطیب الداعیة، قاهره، مکتبة المجد العربی، دوّم، 1408 هـ .
223-    شقیری، عبد السلام خضر، السنن والمبتدعات المتعلقة بالأذکار والصلوات، بی¬جا، مکتبة ابن تیمیة، دوّم 1403هـ .
224-    إدارات البحوث العلمیة والإفتاء، مجلة البحوث الإسلامیة، ریاض، شماره 15.
225-    ساعدی، أبو المنذر، الجمعة .. آداب وأحکام، موجود در نرم افزار المکتبة الشاملة 3.45.
226-    ساعدی، أبو المنذر، الجمعة .. آداب وأحکام، موجود در نرم افزار المکتبة الشاملة 3.45.
227-    حمد، عبد الرحمن بن محمّد، خطبة الجمعة فی الکتاب والسنة، المملکة العربیة السعودیة، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، اوّل، بی¬تا.
228-    حجیلان، عبد العزیز بن محمّد بن عبدالله، خطبة الجمعة وأحکامها الفقهیة، المملکة العربیة السعودیة، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد - مرکز البحوث والدراسات الإسلامیة، بی¬تا.
229-    سدیس، عبدالرحمن بن صالح، ما حکم جمع الجمعة مع العصر؟، موجود در نرم افزار المکتبة الشاملة 3.45.
230-    کاندهلوی، أوجز المسالک إلی موطا مالک، موجود در نرم افزار المکتبة الشاملة 3.45.
231-    وزارة الاوقاف والشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، الاجزاء 1-23 الطبعة الثانیة دارالسلاسل فی الکویت و الاجزاء 24-38 الطبعة الاولی مطابع دار الصفوة فی مصر و الاجزاء 39-45 الطبعة الثانیة طبع الوزارة، (1404-1427 هـ).

 

چهل حدیث درباره جمعه

دانلود

درباره کتاب

نویسنده :

يونس يزدان پرست

ناشر :

www.aqeeda.org

دسته بندی :

Jurisprudence